لغتی است بیونانی ومعنی آن بفارسی ’سنگ زاییدن آسان کن’ باشد و آن دانه ایست سیاهرنگ بمقدار جوزبوا، بغایت املس و صلب و دشوارشکن و چون بجنبانند مغز آن در درون وی صدا کند و آنرا بشیرازی ’گن ابلیس’ خوانند یعنی خایۀ شیطان و بعربی حجرالولاده گویند چه هرگاه در زیر زنان آبستن دود کنند بزایند و اگر با شیر زنان سحق کنند و قدری پشم را بدان بیالایند و زنی که نمیزاید بوقت جماع بخود برگیرد آبستن شود. گویند چون آنرا در دست گیرند و باکسی مخاصمت کنند بر آن کس غالب آیند. (برهان قاطع) (از آنندراج). بیونانی اکتمکت است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به حجرالولاده و گن ابلیس و اکتمکت شود
لغتی است بیونانی ومعنی آن بفارسی ’سنگ زاییدن آسان کن’ باشد و آن دانه ایست سیاهرنگ بمقدار جوزبوا، بغایت املس و صلب و دشوارشکن و چون بجنبانند مغز آن در درون وی صدا کند و آنرا بشیرازی ’گُن ابلیس’ خوانند یعنی خایۀ شیطان و بعربی حجرالولاده گویند چه هرگاه در زیر زنان آبستن دود کنند بزایند و اگر با شیر زنان سحق کنند و قدری پشم را بدان بیالایند و زنی که نمیزاید بوقت جماع بخود برگیرد آبستن شود. گویند چون آنرا در دست گیرند و باکسی مخاصمت کنند بر آن کس غالب آیند. (برهان قاطع) (از آنندراج). بیونانی اکتمکت است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به حجرالولاده و گن ابلیس و اکتمکت شود
سنگی است که در طب قدیم برای قطع سیلان خون بکار میرفت. در فارسی شادنه و در عربی شادنج (معرب شادنه) و حجرالدم نامیده میشود. (از تحفۀ حکیم مؤمن ص 34 و 161). رجوع به شادنه و شادنج و حجرالدم شود
سنگی است که در طب قدیم برای قطع سیلان خون بکار میرفت. در فارسی شادنه و در عربی شادنج (معرب شادنه) و حجرالدم نامیده میشود. (از تحفۀ حکیم مؤمن ص 34 و 161). رجوع به شادنه و شادنج و حجرالدم شود
بندر طیس، از بنادر قدیم و معتبر بوده است (در بلوچستان) و بمرور دهور خراب و معدوم الاثر شده بود. در سنۀ 1282 هجری قمری از خوانین مکران به وکیل الملک مرحوم اطلاع دادند که چنین بندری در لب دریا واقع است، وکیل الملک این بنده را در فصل تابستان در عین شدت و حرارت هوا بطور چاپاری روانه نمودند. عاجلاً به مکران رفته، میر عبداﷲخان ضابط مکران را به اتفاق خود برده، همان محل را دیده، به اجازۀ مرحوم وکیل الملک محض تصرف دولت روزافزون قلعۀ مختصری بنا نموده و بیست خانوار هم از اهالی دشت در آن جا سکنا داده شد که از دست اندازی و تطاول اغیار محفوظباشد، و سکنۀ مزبور هنوز در آن جا متوقفند، و چون بندر مزبور در واقع بهتر و شایسته تر از چاه بهار است ومرتع هم دارد، برحسب امر و اجازۀ اولیاء دولت علّیه، وکیل الملک غیر از قلعۀ سابق، قلعه ای محکم و عمارات خوب و مرغوب از نو بنا گذاشته اند بمباشری میرزا محمدحسین کرمانی ساخته شده، و در هذه السنه (1294 هجری قمری) که این بنده بسیاحت بلوچستان مأمور بود، مخصوصاً یک روز در آن جا توقف کرده سیر قلعه و تعمیرات آن جا را کرد، بسیار قلعۀ خوبیست، و یک سمت بدنۀ قلعه وصل بدریاست، قدری ناتمامی دارد که بنا و عمله در میان آن مشغول کارند، من بعد آبادی آن جا بهتر و جمعیتش افزونتر خواهد شد. آب آن جا نیز از چاه است لکن شیرین تر و گواراتر از چاه بهار است. دیوار بزرگی از سمت دریا کشیده اند برای بارانداز و غیره. حصن معتبری است، و اصل قلعۀ نو در روی تپۀ مرتفعی ساخته شده، از قبیل اشجار که در چاه بهار هست قلیلی هم در اینجا پیدامی شود. (مرآت البلدان ج 1 ص 279). جائی نزدیک چاه بهار. و در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده است: دهی از دهستان کنارک شهرستان چاه بهار در 8 هزارگزی شمال چاه بهارکنار شوسۀ چاه بهار به ایرانشهر. کوهستانی گرمسیر مالاریائی با350 تن سکنه. آب آن از چاه و باران. محصول آنجا غلات و خرما و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن شوسه است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
بندر طیس، از بنادر قدیم و معتبر بوده است (در بلوچستان) و بمرور دهور خراب و معدوم الاثر شده بود. در سنۀ 1282 هجری قمری از خوانین مکران به وکیل الملک مرحوم اطلاع دادند که چنین بندری در لب دریا واقع است، وکیل الملک این بنده را در فصل تابستان در عین شدت و حرارت هوا بطور چاپاری روانه نمودند. عاجلاً به مکران رفته، میر عبداﷲخان ضابط مکران را به اتفاق خود برده، همان محل را دیده، به اجازۀ مرحوم وکیل الملک محض تصرف دولت روزافزون قلعۀ مختصری بنا نموده و بیست خانوار هم از اهالی دشت در آن جا سکنا داده شد که از دست اندازی و تطاول اغیار محفوظباشد، و سکنۀ مزبور هنوز در آن جا متوقفند، و چون بندر مزبور در واقع بهتر و شایسته تر از چاه بهار است ومرتع هم دارد، برحسب امر و اجازۀ اولیاء دولت علّیه، وکیل الملک غیر از قلعۀ سابق، قلعه ای محکم و عمارات خوب و مرغوب از نو بنا گذاشته اند بمباشری میرزا محمدحسین کرمانی ساخته شده، و در هذه السنه (1294 هجری قمری) که این بنده بسیاحت بلوچستان مأمور بود، مخصوصاً یک روز در آن جا توقف کرده سیر قلعه و تعمیرات آن جا را کرد، بسیار قلعۀ خوبیست، و یک سمت بدنۀ قلعه وصل بدریاست، قدری ناتمامی دارد که بنا و عمله در میان آن مشغول کارند، من بعد آبادی آن جا بهتر و جمعیتش افزونتر خواهد شد. آب آن جا نیز از چاه است لکن شیرین تر و گواراتر از چاه بهار است. دیوار بزرگی از سمت دریا کشیده اند برای بارانداز و غیره. حصن معتبری است، و اصل قلعۀ نو در روی تپۀ مرتفعی ساخته شده، از قبیل اشجار که در چاه بهار هست قلیلی هم در اینجا پیدامی شود. (مرآت البلدان ج 1 ص 279). جائی نزدیک چاه بهار. و در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده است: دهی از دهستان کنارک شهرستان چاه بهار در 8 هزارگزی شمال چاه بهارکنار شوسۀ چاه بهار به ایرانشهر. کوهستانی گرمسیر مالاریائی با350 تن سکنه. آب آن از چاه و باران. محصول آنجا غلات و خرما و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن شوسه است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
نوعی از صنوبر. قمل قریش. (یادداشت مؤلف). صنوبرالصغار. (یادداشت دیگر). به یونانی حب صنوبر صغار است، و آس بستانی را نیز نامند و غلط کرده صاحب تحفه که نبک آس نوشته. (مخزن الادویه)
نوعی از صنوبر. قمل قریش. (یادداشت مؤلف). صنوبرالصغار. (یادداشت دیگر). به یونانی حب صنوبر صغار است، و آس بستانی را نیز نامند و غلط کرده صاحب تحفه که نبک آس نوشته. (مخزن الادویه)
نام یکی از صور فلکی که بشکل نهنگ است. (ناظم الاطباء). نام صورتی از صور فلکیه از ناحیت جنوبی و آن را بر مثال ماهی وال توهم کرده اند که او را دو دست بود دنبال همچون مرغی و آن بیست ودو کوکب است. (جهان دانش)
نام یکی از صور فلکی که بشکل نهنگ است. (ناظم الاطباء). نام صورتی از صور فلکیه از ناحیت جنوبی و آن را بر مثال ماهی وال توهم کرده اند که او را دو دست بود دنبال همچون مرغی و آن بیست ودو کوکب است. (جهان دانش)
نوعی از مرغابی باشد، و طیتو نیز گفته اند، (برهان) (آنندراج)، مرغ آبی، (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) : پادشا سیمرغ دریا را ببرد خانه و بچه بدان طیطو سپرد، رودکی، و در حاشیۀ برهان چ معین آمده است: طیطو، طیطوی = تیتو، از سانسکریت ’تیتیبها’ (مرغی است)، این کلمه توسط برزویه مترجم کلیله و دمنه به پهلوی، وارد زبان مزبور شد و در فارسی بصورت تیتو درآمد، نوعی طیطوی، قطای بلندپا، سنگخوارک
نوعی از مرغابی باشد، و طیتو نیز گفته اند، (برهان) (آنندراج)، مرغ آبی، (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) : پادشا سیمرغ دریا را ببرد خانه و بچه بدان طیطو سپرد، رودکی، و در حاشیۀ برهان چ معین آمده است: طیطو، طیطوی = تیتو، از سانسکریت ’تیتیبها’ (مرغی است)، این کلمه توسط برزویه مترجم کلیله و دمنه به پهلوی، وارد زبان مزبور شد و در فارسی بصورت تیتو درآمد، نوعی طیطوی، قطای بلندپا، سنگخوارک
از قیاصرۀ روم بعداز مسیح پسر امپراطور وسپاسپن است، مدت سلطنتش دو سال بود، (عیون الانباء ج 1 ص 73)، وی چهل سال پس از ارتفاع مسیح با یهودیها جنگید و زیاد کشت و اسیر کرد، (ایران باستان ج 3 ص 2566)، و رجوع به ص 59 و 140 مجمل التواریخ و القصص و ص 2569 و 2470 ایران باستان شود
از قیاصرۀ روم بعداز مسیح پسر امپراطور وسپاسپن است، مدت سلطنتش دو سال بود، (عیون الانباء ج 1 ص 73)، وی چهل سال پس از ارتفاع مسیح با یهودیها جنگید و زیاد کشت و اسیر کرد، (ایران باستان ج 3 ص 2566)، و رجوع به ص 59 و 140 مجمل التواریخ و القصص و ص 2569 و 2470 ایران باستان شود
چادر. (منتهی الارب) (آنندراج). طیلسان. ابوالاشبال احمد محمد شاکر ناشر کتاب ’المعرب جوالیقی’ ذیل کلمه طیلسان گوید: و در طیلسان دو لغت دیگر نیز هست، یکی ’الطیلس’ و دیگری ’الطالسان’، و در معیار این لغت را بدین نحو معنی و تفسیر کرده که: ’جامه ای است که بر دوش افکنند’، و نیز گفته که: ’جامه ای است که بدن را احاطه میکند و برای پوشیدن میبافند عاری از تفصیل و دوزندگی’، وادی شیر گفته که ’آن پوششی است مدور و سبز بدون دامان که تار یا پود آن که از پشم است و خواص از علما و مشایخ آن را پوشند و آن پوشش پارسیان بوده است’. (المعرب چ مصر مطبعه دار الکتب المصریه 1361هجری قمری)
چادر. (منتهی الارب) (آنندراج). طیلسان. ابوالاشبال احمد محمد شاکر ناشر کتاب ’المعرب جوالیقی’ ذیل کلمه طیلسان گوید: و در طیلسان دو لغت دیگر نیز هست، یکی ’الطیلس’ و دیگری ’الطالسان’، و در معیار این لغت را بدین نحو معنی و تفسیر کرده که: ’جامه ای است که بر دوش افکنند’، و نیز گفته که: ’جامه ای است که بدن را احاطه میکند و برای پوشیدن میبافند عاری از تفصیل و دوزندگی’، وادی شیر گفته که ’آن پوششی است مدور و سبز بدون دامان که تار یا پود آن که از پشم است و خواص از علما و مشایخ آن را پوشند و آن پوشش پارسیان بوده است’. (المعرب چ مصر مطبعه دار الکتب المصریه 1361هجری قمری)
یونانی تازی شده سنگ زایمان از گیاهان دارویی دانه ایست سیاه رنگ بمقدار جوزبوا بغایت املس و صلب و دشوار شکن و چون بجنبانند مغز آن در درون وی صدا کند و آنرا بشیرازی (گن ابلیس) (خایه شیطان) و بعربی حجرالولاده گویند
یونانی تازی شده سنگ زایمان از گیاهان دارویی دانه ایست سیاه رنگ بمقدار جوزبوا بغایت املس و صلب و دشوار شکن و چون بجنبانند مغز آن در درون وی صدا کند و آنرا بشیرازی (گن ابلیس) (خایه شیطان) و بعربی حجرالولاده گویند