جدول جو
جدول جو

معنی طیطاق - جستجوی لغت در جدول جو

طیطاق(سَ)
دهی از دهستان سارال بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج در 25 هزارگزی جنوب باختری دیواندره و 6 هزارگزی کانی کبود. کوهستانی و سردسیر با 95 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گندنای بری است، (منتهی الارب) (آنندراج)، نباتیست، (مهذب الاسماء)، طیطانه، یکی، (منتهی الارب) (آنندراج)، کراث بری است، (فهرست مخزن الادویه)، ترۀ صحرائی، به لغت سریانی گندنای صحرائی را گویند، (برهان) (اختیارات)، کراث البر
لغت نامه دهخدا
به یونانی نوره است که بفارسی آهک گویند. (فهرست مخزن الادویه). طیطالوس
لغت نامه دهخدا
(یَ)
مرکّب از: یات، ریشه فعل یاتماق، خوابیدن + اق، پسوند مکان، یاتاق. خوابگاه. (از یادداشت مؤلف)، رجوع به یاتاق شود
لغت نامه دهخدا
گند نای دشتی یکی از گونه های تره است که در ریزومش مقداری مواد اندوخته ذخیره می کند تره خاوری تره تابستانی بصل العفریت کراث نبطی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یطاق
تصویر یطاق
یاطاق: ترکی خوابگاه شبستان خوابگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یطاق
تصویر یطاق
((یَ))
خوابگاه
فرهنگ فارسی معین