- طیران
- پرواز کردن، پریدن، پرش، پرواز
معنی طیران - جستجوی لغت در جدول جو
- طیران
- پرواز کردن، پرش
- طیران ((طَ یَ))
- پرواز کردن، پرواز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه سپهدار افراسیاب تورانی و یکی از شخصیتهای محبوب در داستان سیاوش
ویران
جمع دار، خانه ها سرای ها
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مکان آریائیان، محل زندگی آریائی ها، نام کشور باستانی ما، از نظر لغوی هم ریشه با کلمه آریا و ایرج
تهران
ایران
گاوهای نر
ترکی آهو، جمع جار، همسایگان، نگهبانان آهو غزال، جمع جار همسایگان
سرگشته، فرومانده
سیر گردش ک: که بود افتاده بر ره ریا حشیش لایق سیران گاوی یا خریش. (مثنوی) توضیح نیکلسن در تفسیر این بیت سیران را به معنی (سیر آفاق) گرفته
غیر ایران
جمع نار، آتش ها
جمع نار، آتش ها
جارها، همسایگان، جمع واژۀ جار
آهو، پستاندار و نشخوار کننده از راستۀ شکافته سم ها، با دست و پای دراز و باریک و چشمان زیبا که در دویدن معروف است
ثورها، گاوها، گاوهای نر، جمع واژۀ ثور
نو پدیدی در خود زایی
رمن ساختگی در فارسی از طیور پرند گان
جمع طاق، از ریشه پارسی تاک ها تاغ ها
گند نای دشتی یکی از گونه های تره است که در ریزومش مقداری مواد اندوخته ذخیره می کند تره خاوری تره تابستانی بصل العفریت کراث نبطی
پارسی تازی گشته تهران
جمع فار، موشان
گیرنده، در حال گرفتن
جمع نار، آتش ها
خراب بایر مقابل آباد: (گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما سایه دولت برین کنج خراب انداختی) (حافظ)