- طیر
- پرواز کردن، پریدن، جمع طائر، طایر، پرنده
معنی طیر - جستجوی لغت در جدول جو
- طیر
- پریدن، شتافتن، جمع طائر
- طیر
- پریدن، جمع طایر، پرندگان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خفت، سبکی، کنایه از مایۀ شرمندگی و خشم، خشم و غضب، خجالت، شرمندگی
خجلت و خجالت، شرمسار، خجل، فال بد
فال بد
فال بد زدن
برسم
هم آوای امیر گناه، تنگی
بزرگ، مهم، عظیم، با قدر
مرغوایش (مرغوا فال بد) تطیر در تازی نیز وایش (فال) به مرغ است و مرغوا وای بد از روی پرواز مرغ فال بدزدن مرغوا زدن ، فال بدزدن بفال بد گرفتن، مرغوا، جمع تطیرات
دوروغریب، نیمه چیزی
چادر دارای تصویر پرندگان
بارانی، باران دیده، باران خورده
نانی که خمیر آن ور نیامده باشد، در یهودیت، فصح
فال بد زدن، به فال بد گرفتن، از پرواز مرغ فال زدن
بااهمیت، مهم، بسیار، پرخطر، خطرناک، دشوار، ارزشمند، بزرگ، عالی مقام
نانی را گویند که خمیر آن را مایه نزده باشند و بر نیامده و نرسیده باشد
بار اندار، بارنده، بارانی پرنده نگار: پارچه چادر جامه بارنده بارانی: بنانش ابر مطیر و سخاش مهر منیر بیانش سحر حلال و سخنش فصل خطاب. (عثمان مختاری) نوعی چادر که در آن تصویر صیور (پرندگان) باشد، نوعی پارچه برد (که ظاهرا بنقش طیور منقوش بود) : از انواع فواکه و الوان ریاحین زمین چون دیبای مشجر و هوا چون حله زیبای مطیر
پرواز کردن، پریدن، پرش، پرواز
بیماری توتی مرغاک
خشمگینی غضب
خشم گرفتن غضبناک شدن
خشمناک خشم آلود غضبناک
تحریک کردن به عصبانیت غضبناک ساختن
سبکی خرد کم خردی
به خشم آمدن غضبناک شدن
حالت و کیفیت طیره