جدول جو
جدول جو

معنی طپنچه - جستجوی لغت در جدول جو

طپنچه
(طَ پَ چَ / چِ)
طپانچه. تپانچه. سیلی. لطمه: الملاطمه واللطام، با کسی طپنچه زدن. (مصادر زوزنی) : اکنون او را طپنچه بر روی زد. (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 1 ص 760). عمر طپنچه بر روی او زد. (تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 305)
لغت نامه دهخدا
طپنچه
تپانچه
تصویری از طپنچه
تصویر طپنچه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طپانچه
تصویر طپانچه
تپانچه، سلاح گرم کوچک دستی، سیلی، لطمه، تس، چپله، توانچه، لطم، چپّات، لطام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنچه
تصویر پنچه
پیشانی، ناصیه، موهای پیش سر، برای مثال به تیغ طره ببرد ز پنجۀ خاتون / به گرز پست کند تاج بر سر چیپال (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
(تَ پَ چَ / چِ)
مخفف طبانچه است که به عربی لطمه خوانند. (برهان) (آنندراج). تپانچه. (ناظم الاطباء) :
ز گفتار هر دو پشیمان شدند
تپنچه برخسارگان برزدند.
فردوسی.
رجوع به طپنچه شود
لغت نامه دهخدا
(طَ پَ دَ / دِ)
که بطپد. مضطرب. خافق. طپان. تپنده
لغت نامه دهخدا
(طَ چَ / چِ)
طبانچه. اصلش تپانچه است. سیلی. چک. طپنچه. لطمه. زخم با کف دست. توگوشی. بناغوشی. بناگوشی (در تداول گناباد). طماچه:
خان بزاری و بخواری بازگشت
از طپانچه لعل کرده روی و ران.
فرخی.
گشت بناخن چو پیرهنش مرا روی
شد ز طپانچه مرا چو معجر او بر.
مسعودسعد.
نرگس او شد ز دیده همچو نیلوفر در آب
وز طپانچه دو رخ من رنگ نیلوفر گرفت.
مسعودسعد.
از طپانچه گشته رخسارش چو نار و پس بر او
قطره های اشک بر چون دانه های ناردان.
وطواط
لغت نامه دهخدا
(پُ چَ / چِ)
پنجه. بنجه. پیشانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از طپانچه
تصویر طپانچه
سیلی، چک، تو گوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طپانچه
تصویر طپانچه
((طَ چِ))
سیلی که به صورت می زنند، آسیب، نوعی اسلحه گرم، تپانچه، تبنجه، تس، توانچه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنچه
تصویر پنچه
((بُ چِ یا چَ))
پیشانی، پنجه، بنجه، ناصیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنچه
تصویر پنچه
((پُ چِ))
پیشانی، ناصیه، موهای جلوی سر، طره
فرهنگ فارسی معین
اسلحه کمری، پارابلوم، تپانچه، پیستوله، هفت تیر، سیلی، لطمه، سیلی زدن، لطمه زدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد