جدول جو
جدول جو

معنی طهرس - جستجوی لغت در جدول جو

طهرس
(طِ رِ)
بعربی اسم لبن است. (فهرست مخزن الادویه) (بحرالجواهر)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرس
تصویر هرس
بریدن شاخه های زاید درخت
هرس کردن: در کشاورزی هرس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهرس
تصویر فهرس
فهرست، بخشی در اول یا انتهای کتاب، مجله و مانند آنکه به طور اجمالی عناوین، موضوعات و مطالب را شرح می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طهره
تصویر طهره
پاکی، پاکیزگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طهر
تصویر طهر
پاک شدن از آلودگی، پاکی، طهارت، در فقه مدت پاکی زن، مدت بین دو حیض، کنایه از دوری از گناه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرس
تصویر هرس
تیری که در سقف خانه به کار ببرند، چوب پوشش خانه
فرهنگ فارسی عمید
(فِ رِ)
فهرست. (منتهی الارب). معرب فهرست. (غیاث). رجوع به فهرست شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
اول شیری که از پستان زن پس از زاییدن سیلان می یابد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حُ بَ)
دور کردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج). یقال: طهره طهراً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَ هَِ)
پاک. (منتهی الارب) (آنندراج). پاکیزه. طاهر. ج، طهرون
لغت نامه دهخدا
طرخشقوق است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(حُ وَ)
درآمدن در زمین به استواری یا سستی. یقال: طهس فی الارض. ماادری این طهس، نمی دانم به کجا رفت. و کذا ماادری این طهس به، مجهولاً. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
محو کردن، حک ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، وزش. رجوع به دزی ج 2 ص 18 ذیل طاروش شود
لغت نامه دهخدا
(طِ)
نامه، صحیفه ای که محو کرده باز بر آن نویسند. (منتهی الارب) (آنندراج). کاغذ. ج، اطراس، طروس: اقام الناس ببغداد سنین لایکتبون الا فی الطروس، لأن الدواوین نهبت فی ایام محمد بن زبیده، و کانت فی جلود، فکانت تمحا و یکتب فیها. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
سختی و بلا. ج، دهارس، شادمانی، سبکی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
به یونانی جبن است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
دهی است به مصر. (مراصد الاطلاع) (منتهی الارب) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
موضعی است بسواحل بحر فارس. (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(طِ رِ)
نرم و سهل. (منتهی الارب). مؤلف منتخب اللغات این لغت را که قاموس اللین السهل آورده بر اثر تحریف نساخ اللبن خوانده و ’شیر گوارا’ معنی کرده است
لغت نامه دهخدا
(طَ رِ)
معرب تفرش. سیدحسین بن سیدرضای بروجردی، معاصر شیخ مرتضی انصاری و صاحب جواهر در رجال منظوم خود گوید:
و المصطفی الجلیل حبر الطبرسی
ذوالنقد عاصرالتقی المجلسی.
الامام السعید، ابوعلی الفضل بن الحسین الطبرسی. طبرس منزلی است میان قاشان و اصفهان. (تاریخ بیهق ص 242). رجوع به طبرسی شود
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ / طَ رِ)
نیک دروغگوی. (منتهی الارب) (آنندراج). دروغگو. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(طِ رِ)
دروغگوی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). دروغزن. (مهذب الاسماء) ، ناکس. فرومایه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ رِ)
شیر استواراندام بسیارخوار، جامۀ کهنه، مکان هرس، جایی که هراس رویاند. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(طِ لِ)
لشکر گران. طلهس، مثله. (منتهی الارب) (آنندراج). لشکر بزرگ. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(طُ رَ)
پاکی. پاکیزگی. اسم است مر طهارت را. (منتهی الارب) (آنندراج). طهارت: مرده را چون بسوزانند خاکستر او را در آن آب پاشند، و آن را زبدۀ حسنات و طهرۀ آثام و سیئات او دانند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 414)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هرس
تصویر هرس
کوبیدن چیزی را گویند و بمعنی پوشش خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طهر
تصویر طهر
مدت پاکی زن پاکیزه طاهر، پاک
فرهنگ لغت هوشیار
پاک شد که زدوده نامه ای که نوشته آن را بزدایند و دگر باره برآن نویسند، سیاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهرس
تصویر دهرس
سختی و بلا و سبکی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته پهرست فهرست جدولی شامل ابواب و فصول کتاب در ابتدا یا انتهای آن، صورت اسامی چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طهره
تصویر طهره
پاکی، شستن به آب شستن آبشویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طهر
تصویر طهر
((طُ هْ))
پاک شدن، پاک شدن زن از حیض، پاکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرس
تصویر هرس
((هَ))
چوب پوشش بام خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرس
تصویر هرس
اول شیری که از پستان زن پس از زاییدن جاری شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هرس
تصویر هرس
((هَ رَ))
بریدن شاخه های زاید درخت
فرهنگ فارسی معین