جدول جو
جدول جو

معنی طنبوب - جستجوی لغت در جدول جو

طنبوب
استخوان ساغ استخوان ساق، جمع طنابیب
تصویری از طنبوب
تصویر طنبوب
فرهنگ لغت هوشیار
طنبوب
((طُ))
استخوان ساق، جمع طنابیب
تصویری از طنبوب
تصویر طنبوب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بستر و فراش و خوابگاه فرش میان دو پیوند نی، گره در ساق گیاه، لوله آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبوب
تصویر انبوب
فاصلۀ میان دو بند یا گره نی، هر چیز میان تهی مانند نی، لوله، لولۀ آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انبوب
تصویر انبوب
فرش، بساط، بستر، هر چیز گستردنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طنبور
تصویر طنبور
از آلات موسیقی دارای دستۀ بلند و کاسۀ کوچک شبیه سه تار، برای مثال درّاج کشد شیشم و قالوس همی / بی پردۀ طنبور و بی رشتۀ چنگ (منوچهری - ۱۷۱)
فرهنگ فارسی عمید
یکی از آلات موسیقی است دارای دسته دراز و کاسه کوچک شبیه سه تار، طنبور همان کمانچه مشهور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبوب
تصویر انبوب
((اَ یا اُ))
فاصله میان دو بند یا گره نی (نای)، هر چیز مجوف مانند نی (نای)، لوله (آب و غیره)، جمع انابیب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طنبور
تصویر طنبور
((طَ))
تنبور
فرهنگ فارسی معین