- طنافه
- بد نهادی
معنی طنافه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برآمدن چیزی، بلند شدن، زیاده شدن، زائد شدن
جمع واژۀ طنفسه، بساط، گستردنی، فرش، زیلو، حصیر
نو شدن، تازه گردیدن
مرغ مگسخوار، کبت رنگین (کبت زنبورعسل) (صت) مونث طنان
زشت خویی گردیدن پس از نیکخویی، پوشیدن جامه های بسیار
یک ابر بلند، پوست تنک
مرکز
ناف مانند مانند ناف، در علم زیست شناسی کیسۀ کوچکی که زیر شکم آهوی مشک قرار دارد و مشک از آن خارج می شود، کنایه از ماده ای که در ناف آهوی مشک جمع می شود، مشک
دامنه میان کوه و دشت، دیوار بستان
طناب
ترسو بزدل، شتر رنجور کیسه ای بحجم یک نارنج که در زیرشکم جنس نرآهوی ختن در زیر جلد نزدیک عضو تناسلی حیوان قرار دارد و دارای منفذی است که از آن ماده ای قهوه یی رنگ روغنی شکل خارج میشود که بسیار خوشبو و معطراست و بنام مشک موسوم است و در عطرسازی بکار میرود، دستگاه تولید سلولهای جنسی نر در گیاهان گل دارکه مجموعه پرچمها را در برداردمجموعه اعضایی که در گیاهان تولید دانه های گرده میکنند وبنام پرچم موسومند مجموعه پرچم های گیاه. یا ترکیبات اسمی: نافه آهو. نافه آهو شدست ناف زمین از صبا عقد دو پیکر شدست پیکر باغ از هوا. (خاقانی سج. 37)، زلف خوشبوی معشوق. یا نافه مشک: نافه مشکم که گر بندم کنی در صد حصار سوی جان پرواز جوید طیب جان افزای من. (خاقانی. سج. 322) یا نافه مشک یافتن، بدست آوردن نافه، بلند آوازه شدن شهرت یافتن