جدول جو
جدول جو

معنی طناح - جستجوی لغت در جدول جو

طناح
(طَ کِ)
دهی به مصر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طنان
تصویر طنان
(دخترانه)
پرطنین، بلندآوازه، مشهور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طناز
تصویر طناز
(دخترانه)
با ناز و کرشمه، بسیار زیبا، دلنشین و فریبنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طناب
تصویر طناب
رسن، ریسمان، رشتۀ کلفت
طناب انداختن: کمند انداختن، با کمند کسی را گرفتار ساختن، ریسمان به گردن کسی انداختن و او را خفه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طناز
تصویر طناز
زیبا و پرعشوه، مسخره کننده، طنزگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طراح
تصویر طراح
طرح کننده، نقشه کش، در هنر نقاشی نقاش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طنان
تصویر طنان
پرطنین، آهنگین، شیوا، بلندآوازه، مشهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جناح
تصویر جناح
هر یک از دو سمت راست یا چپ در زمین بازی،
در امور نظامی هر یک از دو طرف لشکر که در میدان جنگ در سمت راست و چپ قلب قرار می گرفت، بال
جناح ایمن: جناح راست، میمنه
جناح ایسر: جناح چپ، میسره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طناف
تصویر طناف
طناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناح
تصویر مناح
دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناح
تصویر قناح
کلون کلندر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طناب
تصویر طناب
ریسمان، خیمه، بند، رشته کلفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طناز
تصویر طناز
بسیار فسوس کننده، افسونگر، دست انداز، شوخ و پر ناز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طماح
تصویر طماح
آزمند، حریص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنان
تصویر طنان
پرآوا بانگی، زرین پر مگسخوار از پرندگان بلند آوازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شناح
تصویر شناح
مست دراز تن دراز مردم
فرهنگ لغت هوشیار
بال، دست، بازو، جانب، کرانه، نفس چیزی گروهی از هر چیز گروهی از هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراح
تصویر طراح
نقاش، آنکه طرح افکند، نقشه ریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنان
تصویر طنان
((طَ نّ))
بلندآوازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طناب
تصویر طناب
((طَ نّ))
مسافتی از زمین که معادل 809/0 جریب است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طناب
تصویر طناب
((طِ یا طَ))
ریسمان، رسن، رشته کلفت
با طناب (پوسیده) کسی توی چاه رفتن: کنایه از فریب کسی را خوردن و به اعتماد او دست به کاری زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طناز
تصویر طناز
((طَ نّ))
شوخ، کرشمه، به ناز خرامنده، مسخره کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طناف
تصویر طناف
((طَ))
طناب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طراح
تصویر طراح
((طَ رّ))
نقاش، آن که طرح افکند، گرده ریز، نقشه ریز، آن که برای انجام کار یا فعالیتی برنامه ریزی کند یا مطلبی را تدوین کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جناح
تصویر جناح
((جَ))
بال، هر یک از دو طرف لشکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جناح
تصویر جناح
((جُ))
گناه، بزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طناب
تصویر طناب
ریسمان، کمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جناح
تصویر جناح
بال، پژیر، گناه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جناح
تصویر جناح
Faction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از طراح
تصویر طراح
Designer, Designer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جناح
تصویر جناح
фракция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از طراح
تصویر طراح
дизайнер
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جناح
تصویر جناح
Fraktion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از طراح
تصویر طراح
Designer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جناح
تصویر جناح
фракція
دیکشنری فارسی به اوکراینی