جدول جو
جدول جو

معنی طناجیر - جستجوی لغت در جدول جو

طناجیر
(طَ)
جمع واژۀ طنجیر. (دهار)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دنانیر
تصویر دنانیر
دینارها، مسکوکات طلا، جمع واژۀ دینار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طوامیر
تصویر طوامیر
طومارها، مکتوبها یا نامه های بلند، دفترها، صحیفه ها، نامه ها، جمع واژۀ طومار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طباشیر
تصویر طباشیر
خیزران، گیاهی پایا از تیرۀ گندمیان ویژگی نواحی گرم و مرطوب با ساقه های راست و بلند و برگ هایی شبیه خرما که از ساقۀ بند بند میان تهی آن عصا، چوب دستی و نیزه و از برگ و پوست آن ریسمان و فرش و از مغز آن ماده ای بنام تباشیر با ترکیب آهک و سیلیس و پتاس با خاصیت تب بر و ضد استفراغ و ضد اسهال خونی تهیه می شود، املای دیگر واژۀ تباشیر، بامبو، نی هندی، ثلج صینی، ثلج چینی
کنایه از سفیدی
کنایه از سپیده دم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اناجیل
تصویر اناجیل
انجیل ها، کتب در شرح زندگانی حضرت عیسی ها، مژده ها، بشارت ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناشیر
تصویر مناشیر
منشارها، ارّه ها، جمع واژۀ منشار
فرهنگ فارسی عمید
(طِ)
دیگ فراخ دهن حلواپزی (معربست) ، بفارسی پاتیله. (منتهی الارب). پاتله. (نصاب). پاتیله. پاتیل. دیگ. (منتهی الارب). پاتله که آوند معروفست. (آنندراج) (غیاث). هلکاره. (ملخص اللغات حسن خطیب). هرکاره. (دهار). ج، طناجیر. (مهذب الاسماء). پاتیله، و این در اصل فارسی و معرب تنجیر است. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
نسبت به طناجیر جمع واژۀ طنجیراست. (انساب سمعانی برگ 271). رجوع به طنجیر شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
جمع واژۀ طنبور. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
جمع واژۀ حنجور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به معنی جامه دان خرد و نوعی شیشه برای نگه داشتن ذرور و نای گلو. (آنندراج). رجوع به حنجور شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ انجار. بامهای خانه بلغت اهل شام و حجاز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
ابوالفتح حسن بن علی بن عبدالله بن محمد بن ثابت بن جعفر بن عبدالکریم طناجیری بغدادی. شاید یکی از اجداد وی بکار ساختن طنجیر (پاتیل) مشغول بوده است. وی از مردم نیکوکار و دیندار بشمار میرفته است و از ابوالحسن علی بن عبدالرحمن بکای کوفی و محمد بن زید بن مروان کوفی و محمد بن مظفر حافظ و ابوحفص بن شاهین و محمد بن نصر نجاس و ابوبکر بن شاذان و جمعی ازین طبقه سماع کرده است. ابوبکر خطیب در تاریخ خودنام وی را آورده و گفته است: وی مردی متدین و پارساو ثقه و راستگو بوده و شنیدم میگفت من امالی ابن مالک قطیعی را نوشته ام ولی گم شده است و اکنون از وی چیزی در دست ندارم. ولادت وی در ذیحجۀ سال 350 هجری قمری بوده و در سلخ ذیقعده سال 439 درگذشته و در مقبرۀ باب مدفون شده است. (از انساب سمعانی برگ 371 ب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قناطیر
تصویر قناطیر
جمع قنطار، بنگرید به قنطار جمع قنطار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنابیب
تصویر طنابیب
جمع طنبوب، استخوان های ساغ استخوان ساق، جمع طنابیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوامیر
تصویر طوامیر
جمع طومار
فرهنگ لغت هوشیار
تباشیر. یا طباشیر فرنگی. کربتات منیزیم که گرد سفید رنگی است و ضد امتلا معده به کار می رود و نیز جزو گردهای دندانپزشکی مصرف می شود. فرمولش کربنات منیزیم می باشد، یا طباشیر فرنگی مکلس. اکسید منیزیم که در پزشکی به عنوان مسهل به کار میرود و مقدار خوراک آن بین 2 تا 15 گرم در مقداری شربت رقیق است. منیزی کلسینه. یا طباشیر قمی. گل محلاتی. یا طباشیر هندی. نی خیزران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنانیر
تصویر صنانیر
جمع صناره، سردوک ها نوک دوک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناشیر
تصویر مناشیر
جمع منشور، فرمانهای دیوانی، فرمانهای شاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناقیر
تصویر مناقیر
جمع منقار، نوک ها کلنگ ها اسکنه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجاجیر
تصویر عجاجیر
گروهه خازه (گلوله خمیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خناثیر
تصویر خناثیر
سختیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنانیر
تصویر سنانیر
جمع سنور، گربگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناشیر
تصویر تناشیر
سرمشقهای کودکان دبستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنانیر
تصویر تنانیر
جمع تنور، تنورها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنازیر
تصویر خنازیر
خوک، و بمعنی غده هائی که زیر گلو پیدا می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انابیر
تصویر انابیر
پارسی تازی شده، جمع انبار، انبارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناجیل
تصویر اناجیل
جمع انجیل، یونانی تازی شده مژده ها مژده نامه ها جمع انجیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنافیر
تصویر جنافیر
جمع جنفور، کهنه گورها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع زنبور، کلیزان کبتان حشره ایست از راسته نازک بالان که دارای چهار بال نازک است و قطعات دهانیش بیشتر لیسنده است. تغییر شکل این حشره کامل است. زنبوران معمولا به طور اجتماع با تشکیلات منظم میزیند و در سوراخهاو شکافهای بین دیوار یا زمین لانه هایی برای خود تهیه میکنند که فاقد ذخیره غذای است زنبور دارای سوزن زهر آلودی است موسوم به نیش که به کیسه زهری مرتبط است و حشره برای دفاع یا بی حس کردن شکار و احیانا کشتن آن از نیش خود استفاده میکنند. در تداول عامه زنبور به دو نوع ازین حشره اطلاق شود: زنبوهای زرد رنگ که کوچکترند زنبورهای سرخ رنگ که درشت تر میباشند. از لحاظ زندگی و طرز تعذیه هر دو نوع یکسانند ولی از کلمه زنبور بیشتر مراد زنبور زرد رنگ است زنبور زرد زنبور تخمی. یا زنبور خرمایی زنبور سرخ. یا زنبورسرخ گونه ای زنبور که از زنبورهای زرد درشت تر است و طول اندامش تا 3 سانتیمتر میرسد و بیشتر در حفره های پوسیده تنه درختان و شکاف دیوارها لانه دارد. نیش وی از زنبورهای زرد رنگ دردناک تر است زنبور گاوی زنبور خرمایی زنبور طلایی سوسک طلایی. یا زنبور عسل حشره ایست از راسته نازک بالان که دارای نژادهای مختلف است و از روی رنگشان تمییز داده میشود. زنبور عسل ممکن است سیاه قهوه ای زرد طلایی و دو رنگ باشد بعصی نژادهای آن خونسرد و ملایم و برخی بسیار عصبانی و موذیند. حشره ایست اجتماعی در بعض امکنه به تعداد 30 تا 40 هزار در یک جا و به کمک هم زندگی میکنند. در هر اجتماع زنبور عسل یک ماده موسوم به ملکه یا شاهنگ وجود دارد که درازای بدنش در حدود 2 سانتیمتر و مخروطی شکل است و بالهایش به انتها نمیرسد. ملکه غریب 4 یا 5 سال عمر میکند. بقیه ماده زنبورهای یک اجتماع ماده های عقیم و موسوم به عمله میباشد. و طول بدنشان بین 12 تا 14 میلیمتر و انتهای بدنشان بیضی است. در هر اجتماع زنبور عسل بین 500 تا 5000 زنبور نر وجود دارد. بالهای زنبورهای نر از انتهای بدن هم میگذرد و قدشان بین 15 تا 17 میلیمتر است. عمرشان 3 تا 4 ماه است. عمر زنبورهای تابستانی بین 6 تا 8 هته و عمر کارگرهای زمستانی بین 6 تا 8 ماه است ملکه و نرها کار میکنند و حتی بدون کمک کارگران هم تغذیه نمیتوانند بکنند از فواید زنبور عسل تهیه عسل و موم است زنبورانگبین منگ انگبین نحل. یا زنبور گاوی زنبور سرخ، اخگر آتش، پرده ایست از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیاجیر
تصویر دیاجیر
جمع دیجور، تاری ها شب های تار
فرهنگ لغت هوشیار
جمع دینار، تازی گشته دنارها سکه طلا مسکوک زر. توضیح: ارزش دینار در ایران و ممالک دیگر در ادوار مختلف فرق داشته، در عهد قاجاریه 1000، 1 قران، در عصر حاضر 100، 1 ریال، واحد پول کنونی عراق (بین النهرین) که معادل یک لیره انگلیسی است، جمع دنانیر. یا دینار رایج دیناری است که در میان مردم رواج دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنجیر
تصویر طنجیر
پارسی تازی گشته تنجیر پاتله پاتیله (دیگ حلوا پزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنابیر
تصویر طنابیر
جمع تنبور، از ریشه پارسی تنبورها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زناجیر
تصویر زناجیر
جمع زنجیر، از پارسی زنجیرها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع منخر، سوراخ های بینی فارسی گویان آن را به آرش تک به کار برند بینی
فرهنگ لغت هوشیار