زیره، گیاهی علفی و یک ساله، با ساقه های سبز، برگ های بریدۀ باریک، گل های سفید کوچک و تخم های ریز و معطر که به عنوان چاشنی غذا و دارو مصرف می شود، قسمت زیرین چیزی، آنچه در زیر رویۀ کفش دوخته می شود
زیره، گیاهی علفی و یک ساله، با ساقه های سبز، برگ های بریدۀ باریک، گل های سفید کوچک و تخم های ریز و معطر که به عنوان چاشنی غذا و دارو مصرف می شود، قسمت زیرین چیزی، آنچه در زیر رویۀ کفش دوخته می شود
نام خدای مصریان قدیم، و کلمه آمین عربی را (که امروز به معنی برآور، روا فرما، استجابت کن است) حدس میزنند که همین آمون باشد، نام چهاردهمین پادشاه یهودا، پسر منسه که در 22 سالگی بسال 642 قبل از میلاد بسلطنت رسید، نام یکی از شهرهای قدیم بمصر علیا
نام خدای مصریان قدیم، و کلمه آمین عربی را (که امروز به معنی برآور، روا فرما، استجابت کن است) حدس میزنند که همین آمون باشد، نام چهاردهمین پادشاه یهودا، پسر مِنسه که در 22 سالگی بسال 642 قبل از میلاد بسلطنت رسید، نام یکی از شهرهای قدیم بمصر علیا
جیحون، آمل، آمو، آموی: چو از رود آمون گذشت آن سپاه برآمد هیاهو ز ماهی بماه، هاتفی، آن رود که خوشتر است از آمون بی شبهه که هست رود سیحون، ؟ (از فرهنگها)
جیحون، آمل، آمو، آموی: چو از رود آمون گذشت آن سپاه برآمد هیاهو ز ماهی بماه، هاتفی، آن رود که خوشتر است از آمون بی شبهه که هست رود سیحون، ؟ (از فرهنگها)
شهری است به روم. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). جائیست ببلاد روم و آن بنام بانی آنجا طمین بن الروم بن الیفزبن بن سام بن نوح موسوم گشته است. ابوتمام ذکر آن در شعر خویش آرد در قصیدتی بمدح خالد بن یزید بن مزید: و لما رأی ̍ توفیل آیاتک التی اذاما اتلأبّت لایقاومها الصلب تولی و لم یأل الردی فی اتباعه کأن الردی فی قصده هائم صب کأن بلاد الروم عمت بصیحه فضمت حشاها او رغا وسطها السقب بصاغره القصوی و طمین و اقتری بلاد قرنطاؤوس وابلک السکب. (از معجم البلدان)
شهری است به روم. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). جائیست ببلاد روم و آن بنام بانی آنجا طمین بن الروم بن الیفزبن بن سام بن نوح موسوم گشته است. ابوتمام ذکر آن در شعر خویش آرد در قصیدتی بمدح خالد بن یزید بن مزید: و لما رأی ̍ توفیل آیاتک التی اذاما اتلأبّت لایقاومها الصلب تولی و لم یأل الردی فی اتباعه کأن الردی فی قصده هائم صب کأن بلاد الروم عمت بصیحه فضمت حشاها او رغا وسطها السقب بصاغره القصوی و طمین و اقتری بلاد قرنطاؤوس وابلک السکب. (از معجم البلدان)
بمعنی تیر انداختن یا بمعنی دونهر، اراضی است که در آنجا بعد از وقوع طوفان خشت زده شد و قیر را در عوض گل بکار میبردند و شنعار اسم عبرانی دشت آرام است که در میانۀ رود فرات و دجله واقع بود. (قاموس کتاب مقدس). در تاریخ ایران باستان آمده است: سرزمین قوم سومر را که از چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح در جنوب عراق کنونی میزیستند همسایگانشان شنعار میخوانند. درتورات چندین بار مرز و بوم شنعار یاد گردیده از آنجمله در سفر پیدایش باب یازدهم فقرات 3- 2 و سفر پیدایش باب دهم فقرۀ 10 و باب چهاردهم فقرۀ 1، اشعیاء باب یازدهم فقرۀ 11، دانیال باب اول فقرۀ 2، کتاب دوم پادشاهان باب هفدهم فقرات 24 و 30. مهمترین شهرهای شنعار در جنوب عراق کنونی در دهنۀ فرات بوده، از آنهاست شهر اور که ویرانۀ آن امروز ابوشهرین نام دارد، اورک (ارچ) که امروزه ویرانۀ آن ’ورکه’ خوانده میشود، اریدو، لارسا، لاگش، کلنون... بنا به آثاری که در دست است شنعار سرزمین سومریها عبارت بوده از شهرهایی که هر یک بدست شهریاری و به سرپرستی خدایی اداره میشد. این شهریاران با هم در زد و خورد بودند. گاهی یکی از آنان بر دیگری چیره می شد و چندین شهر به دست وی می افتاد و قلمرو فرمانفرمایی وی توسعه می یافت. کهنترین آثار کتبی که از شهریاران شنعار به ما رسیده متعلق است به یک سده پیش از سومین هزارۀ پیش از میلاد، از جمله آنکه مسیلیم در سه هزار و یکصد سال پیش از میلاد در شهر کیش پادشاهی داشت. گورستانی که در شهر ’اور’ پیدا شده قدمت آن از روی زمین شناسی به سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح برآورد شده است. (از فرهنگ ایران باستان ص 116، 117، 118، 119، 120، 124، 127، 128، 131، 133، 135، 165). و نیز رجوع به سومر شود
بمعنی تیر انداختن یا بمعنی دونهر، اراضی است که در آنجا بعد از وقوع طوفان خشت زده شد و قیر را در عوض گل بکار میبردند و شنعار اسم عبرانی دشت آرام است که در میانۀ رود فرات و دجله واقع بود. (قاموس کتاب مقدس). در تاریخ ایران باستان آمده است: سرزمین قوم سومر را که از چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح در جنوب عراق کنونی میزیستند همسایگانشان شنعار میخوانند. درتورات چندین بار مرز و بوم شنعار یاد گردیده از آنجمله در سِفْرِ پیدایش باب یازدهم فقرات 3- 2 و سِفْرِ پیدایش باب دهم فقرۀ 10 و باب چهاردهم فقرۀ 1، اشعیاء باب یازدهم فقرۀ 11، دانیال باب اول فقرۀ 2، کتاب دوم پادشاهان باب هفدهم فقرات 24 و 30. مهمترین شهرهای شنعار در جنوب عراق کنونی در دهنۀ فرات بوده، از آنهاست شهر اور که ویرانۀ آن امروز ابوشهرین نام دارد، اورک (ارچ) که امروزه ویرانۀ آن ’ورکه’ خوانده میشود، اریدو، لارسا، لاگش، کلنون... بنا به آثاری که در دست است شنعار سرزمین سومریها عبارت بوده از شهرهایی که هر یک بدست شهریاری و به سرپرستی خدایی اداره میشد. این شهریاران با هم در زد و خورد بودند. گاهی یکی از آنان بر دیگری چیره می شد و چندین شهر به دست وی می افتاد و قلمرو فرمانفرمایی وی توسعه می یافت. کهنترین آثار کتبی که از شهریاران شنعار به ما رسیده متعلق است به یک سده پیش از سومین هزارۀ پیش از میلاد، از جمله آنکه مسیلیم در سه هزار و یکصد سال پیش از میلاد در شهر کیش پادشاهی داشت. گورستانی که در شهر ’اور’ پیدا شده قدمت آن از روی زمین شناسی به سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح برآورد شده است. (از فرهنگ ایران باستان ص 116، 117، 118، 119، 120، 124، 127، 128، 131، 133، 135، 165). و نیز رجوع به سومر شود
یکی از خدایان مصر قدیم. (از لاروس). امون یا امین به معنی مستور و یکی از خدایان هشتگانه مصریان بود که ثالوث، اول آنان بوده است. صورت امون بر ابنیۀ قدیم مصر منقوش است و آن شبیه به انسانی است که قبایی از کتان در بر کرده و زناری بر کمر بسته و آلتی در دست دارد که کنایه از حیات است وعصایی در دست دیگر دارد که کنایه از عصای مملکت است و کلاه درازی بر سر نهاده که دو رشتۀ دراز از آن آویخته است، و اسم او در کتاب مقدس بیشتر بلفظ نو مقرون است. (از قاموس کتاب مقدس). و رجوع به آمون شود
یکی از خدایان مصر قدیم. (از لاروس). امون یا امین به معنی مستور و یکی از خدایان هشتگانه مصریان بود که ثالوث، اول آنان بوده است. صورت امون بر ابنیۀ قدیم مصر منقوش است و آن شبیه به انسانی است که قبایی از کتان در بر کرده و زناری بر کمر بسته و آلتی در دست دارد که کنایه از حیات است وعصایی در دست دیگر دارد که کنایه از عصای مملکت است و کلاه درازی بر سر نهاده که دو رشتۀ دراز از آن آویخته است، و اسم او در کتاب مقدس بیشتر بلفظ نو مقرون است. (از قاموس کتاب مقدس). و رجوع به آمون شود
از مشاهیر بلاد ارمنیهالصغری است. (نزهه القلوب چ اروپا ص 264). موضعی است به ارمینیه. (منتهی الارب). جایگاهی است به ارمینیه که بحتری شاعر عرب نام آن را در این بیت خود که از قصیده ای که در مدیحۀ محمد بن یوسف سرود آورده است: و لا عز للاشراک من بعدما التقت علی السفح من علیا طرون عساکره. ، و نیز حصاری است بین بیت المقدس و رمله که آن حصار هم از فتوحات صلاح الدین ایوبی بسال 583 هجری قمری در تواریخ ثبت است. (معجم البلدان ج 6 ص 46)
از مشاهیر بلاد ارمنیهالصغری است. (نزهه القلوب چ اروپا ص 264). موضعی است به ارمینیه. (منتهی الارب). جایگاهی است به ارمینیه که بحتری شاعر عرب نام آن را در این بیت خود که از قصیده ای که در مدیحۀ محمد بن یوسف سرود آورده است: و لا عز للاشراک من بعدما التقت علی السفح من علیا طرون عساکره. ، و نیز حصاری است بین بیت المقدس و رمله که آن حصار هم از فتوحات صلاح الدین ایوبی بسال 583 هجری قمری در تواریخ ثبت است. (معجم البلدان ج 6 ص 46)
ابن احمد العاملی ممدوح محقق از شیخ شمس الدین محمد بن صالح و از سید فخازبن معد الموسوی و دیگر مشایخ خویش روایت کردی، و نیز گویند از سید فخار و شیخ نجیب الدین بن نماز و گروهی دیگرروایت کرد و بر سید رضی الدین علی بن طاوس قرائت کردی و این مرد بسال 634 هجری قمری او را اجازت عطا فرمود و هم بدین سال از جهان درگذشت. گویند شهید در برخی از اجازات خویش آورده که پدر جمال الدین ابا محمد الملکی رحمه الله از شاگردان شیخ علامۀ فاضل نجم الدین طوغان و از مترددین نزد وی در سفر خویش بحجاز بوده است. وفات طمان بزمین طیبۀ مطهره (مدینه) در حدود سال 728 هجری قمری اتفاق افتاده است. (روضات الجنات ص 337)
ابن احمد العاملی ممدوح محقق از شیخ شمس الدین محمد بن صالح و از سید فخازبن معد الموسوی و دیگر مشایخ خویش روایت کردی، و نیز گویند از سید فخار و شیخ نجیب الدین بن نماز و گروهی دیگرروایت کرد و بر سید رضی الدین علی بن طاوس قرائت کردی و این مرد بسال 634 هجری قمری او را اجازت عطا فرمود و هم بدین سال از جهان درگذشت. گویند شهید در برخی از اجازات خویش آورده که پدر جمال الدین ابا محمد الملکی رحمه الله از شاگردان شیخ علامۀ فاضل نجم الدین طوغان و از مترددین نزد وی در سفر خویش بحجاز بوده است. وفات طمان بزمین طیبۀ مطهره (مدینه) در حدود سال 728 هجری قمری اتفاق افتاده است. (روضات الجنات ص 337)