جدول جو
جدول جو

معنی طمخ - جستجوی لغت در جدول جو

طمخ
(حِ نَ)
تکبر و بزرگ منشی کردن، گویند: طمخ بأنفه، ای تکبر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طبخ
تصویر طبخ
پختن، مادۀ خوراکی را روی آتش گذاشتن و حرارت دادن تا قابل خوردن شود، طبخ کردن، نرم و قابل خوردن شدن مواد غذایی توسط حرارت، طبخ شدن ، اشیای سفالی را در کوره گذاشتن و حرارت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طمث
تصویر طمث
لمس کردن، حائض شدن
چرک، فساد، خون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طمس
تصویر طمس
غیب کردن، ناپدید کردن، محو کردن، هلاک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طمع
تصویر طمع
زیاده خواهی، حرص، آز، امید، آرزو، توقع، چشم داشت، برای مثال مکن دزدی و چیز دزدان مخواه / تن از طمع مفکن به زندان و چاه (اسدی - ۲۰۲)
طمع برداشتن: قطع امید کردن
طمع بردن: حرص ورزیدن، زیاده خواهی، توقع داشتن، انتظار داشتن، طمع کردن
طمع بریدن: قطع امید کردن، طمع برداشتن
طمع بستن: به طمع افتادن، حرص ورزیدن، زیاده خواهی، توقع داشتن، انتظار داشتن، طمع کردن
طمع خام: توقع بی جا، آرزوی باطل، خواهش چیزی که ممکن نباشد، برای مثال طمع خام بین که قصۀ فاش / از رقیبان نهفتنم هوس است (حافظ - ۱۰۳)
طمع دربستن: حرص ورزیدن، زیاده خواهی، توقع داشتن، انتظار داشتن، طمع کردن
طمع داشتن: آزمند بودن، حریص بودن، توقع داشتن
طمع کردن: حرص ورزیدن، زیاده خواهی، توقع داشتن، انتظار داشتن
طمع گسستن: طمع بریدن، قطع امید کردن، ترک آز کردن، برای مثال طمع بند و دفتر ز حکمت بشوی / طمع بگسل و هرچه خواهی بگوی (سعدی۱ - ۵۳)
فرهنگ فارسی عمید
(طَ خَ)
کلان شکم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طلخ
تصویر طلخ
پارسی تازی گشته تلخ تلخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طمث
تصویر طمث
لمس کردن، مس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طمج
تصویر طمج
جودر از گیاهان خود روی
فرهنگ لغت هوشیار
برون شدن بی پروانه شوی، بلند نگری، چشم چرانی: زن، جست و جو در دور دست، خود بینی منی
فرهنگ لغت هوشیار
به خاک سپردن، پنهان کردن، برجستن جامه کهنه، چادر کهنه، تهی دست نادانی پارسی تازی گشته تمر تمر هندی از گیاهان هیدخ اسپ تند و تیز و جهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طمع
تصویر طمع
امید دارنده، حریص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوخ
تصویر طوخ
چفته بستن (تهمت زدن)
فرهنگ لغت هوشیار
ناپدید شدن ناپدیدی، ناپدید کردن، از بیخ بر کندن، کور کردن، زابزدایی زبانزد سوفیانه زدایش همه زاب ها (طفات) در شیفتگی به فروزه های خدایی ناپدید کردن ناپیدا کردن، هلاک کردن، ناپیدا شدن، دور نگریستن، دوری گزیدن، رفتن همه صفات بشریت در صفات انوار ربوبیت، یکی از زحافات عروض فارسی و آن چنانست که از فاع لاتن مفروق الوتد پس از اسقاط هر دو سبب عین نیز ساقط گردد فا بماند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طخم
تصویر طخم
برزگ منشی خود ستایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبخ
تصویر طبخ
پختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمخ
تصویر شمخ
بلند شدن، منی کردن راه دور، زمین دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمخ
تصویر سمخ
خستن گوش زخم کردن گوش، شکوفه برآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمخ
تصویر جمخ
سرافرازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمخ
تصویر زمخ
گردنه دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمخ
تصویر رمخ
درخت انبوه، جمع رمخه، از ریشه پارسی غوره خرماها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبخ
تصویر طبخ
((طَ))
پختن، غذای پخته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طمث
تصویر طمث
((طَ مْ))
لمس کردن، مس کردن، حایض شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طمس
تصویر طمس
((طَ مْ))
ناپدید کردن، هلاک کردن، محو شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طمع
تصویر طمع
((طَ مَ))
آزمند گردیدن، امید داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طمع
تصویر طمع
((طَ مِ))
آزمند، حریص، امیدوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبخ
تصویر طبخ
پختن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طمع
تصویر طمع
آز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طمع
تصویر طمع
Greediness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از طمع
تصویر طمع
жадность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از طمع
تصویر طمع
Gier
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از طمع
تصویر طمع
жадність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از طمع
تصویر طمع
chciwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از طمع
تصویر طمع
ganância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از طمع
تصویر طمع
avidità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی