جدول جو
جدول جو

معنی طمام - جستجوی لغت در جدول جو

طمام
(طَ)
شهری است بنزدیکی حضرموت و آنجا کوهی است بلند و گویند بر چکاد آن شمشیری نهاده شده است، چون آدمی بسوی آن نگرد یا دست بدان یازد باکی نبود اما چون آهنگ بردن آن کند از همه جانب سنگسار شود تا آنگاه که شمشیر ازدست فروگذارد. یاقوت پس از نقل این داستان گوید که این حکایت از اکاذیب است و من آن را محض یادآوری مسائل شگفت انگیزی که آورند یاد کردم. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از همام
تصویر همام
(پسرانه)
ارجمند، دارای مقام و منزلت، دارای فضایل، نام یکی از شعرا و سخنگویان مشهور در آذربایجان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ذمام
تصویر ذمام
حق، حرمت، واجب، زینهار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امام
تصویر امام
پیشوا، خصوصاً پیشوای مذهبی، پیش نماز، هر یک از دوازده پیشوای بزرگ که اول آنان علی بن ابی طالب و آخر آنان امام عصر می باشد، در تصوف پیر، شیخ
امام جماعت: پیش نماز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طمیم
تصویر طمیم
نوعی پارچه و جامۀ فاخر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یمام
تصویر یمام
کبوتر صحرایی، کبوتر دشتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمام
تصویر حمام
محلی برای شستشوی بدن، گرمابه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طماع
تصویر طماع
پرطمع، طمع کار، حریص، آزمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طعام
تصویر طعام
هر چیز خوردنی، خوراک، خوراکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طمطام
تصویر طمطام
وسط دریا، میانۀ دریا، معظم هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضمام
تصویر ضمام
آنچه با آن چیزی را به چیز دیگر ضمیمه کنند، آنچه دو یا چند چیز را به یکدیگر پیوند دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طغام
تصویر طغام
اشخاص فرومایه، اوباش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمام
تصویر حمام
کبوتر، نام عمومی گروهی از پرندگان با سر کوچک، گردن کوتاه و پرهای انبوه که انوع اهلی آن برای نمایش و تفریح یا بردن نامه استفاده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جمام
تصویر جمام
انسان یا جانوری که پس از خستگی، خورده و خفته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همام
تصویر همام
پادشاه بلندهمت، مرد بزرگ و دلیر و بخشنده،
شیر درنده، ضرغام، شیر شرزه، هژبر، صارم، هزبر، هرماس، شیر ژیان، ریبال، قسوره، اصلان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمام
تصویر تمام
کامل شدن، تمام و کامل کردن، گذرانیدن و به سر بردن، به سر آمدن، کامل، درست، بی عیب، همه، همگی، زیاد
فرهنگ فارسی عمید
(وَ فَ/ فِ خوَرْ / خُرْ)
وقت بریدن موی رسیدن. گویند: اطم ّ شعره. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). اطمام شعر فلان، هنگام ستردن آن فرارسیدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). استطمام. (اقرب الموارد) (متن اللغه). به ستردن آمدن موی. (تاج المصادر بیهقی) ، ماهر شدن در صناعت آشپزی. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضمام
تصویر ضمام
گیره گیره کاغذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمام
تصویر سمام
تند و سبک، جمع سم، زهرها، سوراخ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمام
تصویر شمام
بسیار بو کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطمام
تصویر اطمام
گیسو بریدن پرکردن چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمام
تصویر تمام
همه آن، تمام شئیی تمام آن، درست و کافی و کامل
فرهنگ لغت هوشیار
کبوتر، هر نوع مرغ طوقدار گرمابه، محل شستن سر و بدن گرمابه، محل شستن سر و بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امام
تصویر امام
پیشوا، پیشنماز، پیشرو روبرو، جلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمام
تصویر جمام
آسودگی و آسایش اسب پس از خستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمام
تصویر ثمام
یز از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
ریسمان، افسار لگام ، پیشوا رهبر گیاه بلند رشته ای که در جوف بینی شتر کنند و بروی مهار بندند، مهار عنان (شتر و اسب) جمع ازمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمام
تصویر رمام
استخوانهای پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذمام
تصویر ذمام
حق، واجب، حرمت، آبرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمام
تصویر دمام
مالیدنی، ابر بی باران، سرخاب از آرایه ها، جمع دمیمه، زنان پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمام
تصویر صمام
در پوش در بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طماع
تصویر طماع
آزمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امام
تصویر امام
پیشوا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمام
تصویر تمام
آزگار، همه، پایان، هماد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حمام
تصویر حمام
گرمابه
فرهنگ واژه فارسی سره