جدول جو
جدول جو

معنی طماع - جستجوی لغت در جدول جو

طماع
آزمند
تصویری از طماع
تصویر طماع
فرهنگ واژه فارسی سره
طماع
پرطمع، طمع کار، حریص، آزمند
تصویری از طماع
تصویر طماع
فرهنگ فارسی عمید
طماع
حریص، طمعکار
تصویری از طماع
تصویر طماع
فرهنگ لغت هوشیار
طماع
((طَ مّ))
بسیار طمع کننده
تصویری از طماع
تصویر طماع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طماعه
تصویر طماعه
آزمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طماعت
تصویر طماعت
آزمند شدن، حریص گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطماع
تصویر اطماع
بطمع انداختن، آزمند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطماع
تصویر اطماع
کسی را به طمع انداختن، آزمند کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اطماع
تصویر اطماع
طمع ها، زیاده خواهی ها، حرص ها، امیدها، آرزوها، توقع ها، جمع واژۀ طمع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اطماع
تصویر اطماع
((اِ))
به طمع افکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اطماع
تصویر اطماع
((اَ))
جمع طمع، آزها، حرص ها. طمع ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دماع
تصویر دماع
اشکپای جای اشک بر رخساره، اشکریزه از بیماری های چشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماع
تصویر رماع
درد شکم، درد پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زماع
تصویر زماع
پشتکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جماع
تصویر جماع
خودسری کردن جمع چیزی، نکاح، آمیزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خماع
تصویر خماع
خمیدگی، جنبش، لنگی ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماع
تصویر سماع
شنوائی، شنیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شماع
تصویر شماع
کسی که شمع میسازد و شغل وی ساختن شمع است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شماع
تصویر شماع
شمع ریز، شمع ساز، شمع فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جماع
تصویر جماع
نزدیکی کردن مرد و زن با یکدیگر، مقاربت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطاع
تصویر مطاع
کسی که مردم از او فرمان برداری و اطاعت کنند، اطاعت شده، فرمان برده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طباع
تصویر طباع
طبع ها، خوی ها، سرشت ها، نهادها، استعدادها، توانایی ها، چاپ ها، در طب قدیم مزاج ها، عناصر چهارگانه شامل آب ها، بادها، خاک و هوا، جمع واژۀ طبع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماع
تصویر سماع
شرکت دسته جمعی در ترانه خوانی و پایکوبی، آوازخوانی، پایکوبی، دست افشانی، وجد و سرور، شنوایی، آواز خوش، غنا، سرود، شنیدن، شنودن
سماع طبیعی: در فلسفه قسمتی از حکمت طبیعی که در امور طبیعی و آنچه همۀ اجسام طبیعی در آن اشتراک دارند مانند ماده، صورت، حرکت، سکون، طبیعت و غیره بحث کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طامع
تصویر طامع
آزمند، حریص، طمع دارنده، امیدوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طباع
تصویر طباع
جمع طبع، سرشت، طبیعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلاع
تصویر طلاع
پری، آفتابخور، آگاه شدن، آگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طماق
تصویر طماق
مچ پیچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طماح
تصویر طماح
آزمند، حریص
فرهنگ لغت هوشیار
اندک اندک، جمع لمعه، : گیاهان پژمرده گروه های بسیار گیاهزار ها سبزه زارها روزی های بخور و نمیر درخشنده، شمشیر درخشنده بسیار درخشان، شمشیر درخشنده. لمالم. پر لبالب مالامال: نه از لشکر ما کسی کم شده است نه این کشور از خون لمالم شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطاع
تصویر مطاع
اطاعت و فرمانبرداری کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جماع
تصویر جماع
((جِ))
نزدیکی کردن مرد با زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سماع
تصویر سماع
((سَ مّ))
آن که بسیار شنود (سخنان دیگران را)، مطیع، جاسوس، یکی از مراتب دین مانی، نغوشاک، نغوشا، جمع سماعون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سماع
تصویر سماع
((سَ))
شنیدن، شنوایی، آواز، سرود، وجد و سرور و پای کوبی صوفیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طباع
تصویر طباع
((طِ))
جمع طبع، سرشت ها، خوی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طباع
تصویر طباع
((طَ بّ))
سازنده (هرچه که باشد)، شمشیرساز، کوزه گر، تیزهوش
فرهنگ فارسی معین