جدول جو
جدول جو

معنی طماطم - جستجوی لغت در جدول جو

طماطم
(طَ طِ)
تمات. گوجه فرنگی. (دزی ج 2 ص 59). طماطیس
لغت نامه دهخدا
طماطم
(طَ طِ)
جمع واژۀ طمطم. رجوع به طمطم شود
لغت نامه دهخدا
طماطم
گوجه فرنگی گوجه فرنگی
تصویری از طماطم
تصویر طماطم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طمطام
تصویر طمطام
وسط دریا، میانۀ دریا، معظم هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
(طَ)
میانۀ دریا. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، معظم دریا، معظم از هر چیز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
رجوع به نفر (ایل) شود
لغت نامه دهخدا
(طَ طَ)
تمتم که سماق باشد. (فهرست مخزن الادویه). سماق. (اختیارات بدیعی) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
شهری است بنزدیکی حضرموت و آنجا کوهی است بلند و گویند بر چکاد آن شمشیری نهاده شده است، چون آدمی بسوی آن نگرد یا دست بدان یازد باکی نبود اما چون آهنگ بردن آن کند از همه جانب سنگسار شود تا آنگاه که شمشیر ازدست فروگذارد. یاقوت پس از نقل این داستان گوید که این حکایت از اکاذیب است و من آن را محض یادآوری مسائل شگفت انگیزی که آورند یاد کردم. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(طِ طِ)
رجل ٌ طمطم، مرد سخن ناسره گوی. خلاف فصیح. رجل طمطمی. (منتهی الارب). مرد غیرفصیح که زبانش درست نباشد. (منتخب اللغات). بسته زبان. ج، طماطم. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا