- طلایگی
- طلایه بودن
معنی طلایگی - جستجوی لغت در جدول جو
- طلایگی ((طَ یَ))
- طلایه بودن
- طلایگی
- طلایه بودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی است تلایی زرین و رنگ زر رنگ زرد زر گون منسوب به طلا زرین: انگشتر طلایی، برنگ طلا زرد براق: گیسوان طلایی، یکی از انواع رنگهای زرد و براق نوعی اکلیلی. برنگ طلا، زرد براق
Gilded, Gold, Golden
позолоченный , золотой
vergoldet, golden
позолочений , золотий
pozłacany, złoty
dourado
dorato
dorado
verguld, gouden
सुनहरी , सुनहरी
berlapis emas, emas
مذهبيٌّ , ذهبيٌّ
금박의 , 금색의
מצופה זהב , זהוב
镀金的 , 金色的
金の , 黄金の
altın kaplama, altın
ya dhahabu, dhahabu
เคลือบทอง , สีทอง
সোনালী
سنہری , سنہری
کیانایی: کسانی که اپرام (طبیعت) را سازنده جهان می دانند، کسانی که آدمی را آفریده کیانای چارینه می دانند حکیمی که آدمی را آفریده از چهار طبیعت (طبایع اربع) می داند، حکیمی که طبیعت و دهر را خالق جهان می دانست
کنجک فروش، می فروش منسوب به طرایف فروشنده اشیا طرفه و نادر مانند چیزهای زیبا که از چوب و تخته و غیره سازند، فروشنده شراب طرفه و نادر
نرمی و آهستگی و آرامی
شهرستانی شارسانی منسوب به ولایت: اهل شهرستان (بجز پایتخت)، یا لهجه ولایتی. لهجه ای که مردم شهرستانها بدان تکلم کنند
شیر دادن و پرستاری کودک
دایگی، پرستاری کودک