جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با طلایگی

طلایگی

طلایگی
طلایه بودن. عمل طلایه. پیش قراولی و نگهبانی لشکر: مسلم بن زیاد کس بنزدیک مهلب فرستاد و گفت بگوی تا برود و این لشکر بیند که به چه اندازه است و آنچه شرط طلایگی باشد بجا آورد. (تاریخ بخارا)
لغت نامه دهخدا

بلایگی

بلایگی
زنا و روسپی گری: گویند که آن زنی بوده است پادشاه و بلایگی کرد. و هر شب مردی آوردی و بامدادبکشتی. (ترجمه تفسیر طبری). و رجوع به بلایه شود
لغت نامه دهخدا

طلایی

طلایی
پارسی است تلایی زرین و رنگ زر رنگ زرد زر گون منسوب به طلا زرین: انگشتر طلایی، برنگ طلا زرد براق: گیسوان طلایی، یکی از انواع رنگهای زرد و براق نوعی اکلیلی. برنگ طلا، زرد براق
فرهنگ لغت هوشیار

طلایی

طلایی
منسوب به طلا، ساخته شده از طلا، دارای رنگ زرد، بسیار باشکوه
طلایی
فرهنگ فارسی معین