- طلاکردن
- از طلا تازی مالیدن به کار بردن دارو های مالیدنی اندودن
معنی طلاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی است تلا کردن زرین کردن مالیدن اندودن، مالیدن دوای رقیق بر اندام
позолотить
vergolden
позолотити
pozłocić
dourar
vergulden
सोने की परत चढ़ाना
melapisi emas
금박을 입히다
金メッキする
altın kaplamak
kupamba dhahabu
ทองคำเคลือบ
সোনালি রং করা
سنہری کرنا
اصطلاح قهوه خانه های قدیم پیاله (قهوه) خود را از راه دوستی و تواضع بدیگری دادن
گشودن باز گشودن، آمیختن، گداختن گشودن (عقده مشکل) باز کردن، مخلوط کردن چیزی با مانع، گداختن ذوب کردن
