دور کعبه گشتن، گرد چیزی گشتن، پیرامون چیزی گشتن، دور زدن طواف نسا: از اعمال حج تمتع که پس از سعی میان صفا و مروه انجام می دهند و دو رکعت نماز می خوانند
دور کعبه گشتن، گرد چیزی گشتن، پیرامون چیزی گشتن، دور زدن طواف نسا: از اعمال حج تمتع که پس از سعی میان صفا و مروه انجام می دهند و دو رکعت نماز می خوانند
اطفاف چیز برای کسی، بلند شدن برای وی و دست یافتن و پیداو آشکار شدن برای گرفتن. نزدیک شدن آن به کسی و آماده گشتن. مشرف شدن. و ظاهر این است که اصل معنی ارتفاع است. (از متن اللغه). طف ّ. استطفاف. (متن اللغه). رجوع به مصادر مذکور شود. اطفاف بر چیزی، اشراف بر آن. (از اقرب الموارد). و خذ ما اطف، بمعنی خذ ما طف،یعنی بگیر آنچه نزدیک تو رسید و آسان شد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب).
اطفاف چیز برای کسی، بلند شدن برای وی و دست یافتن و پیداو آشکار شدن برای گرفتن. نزدیک شدن آن به کسی و آماده گشتن. مشرف شدن. و ظاهر این است که اصل معنی ارتفاع است. (از متن اللغه). طَف ّ. استطفاف. (متن اللغه). رجوع به مصادر مذکور شود. اطفاف بر چیزی، اشراف بر آن. (از اقرب الموارد). و خذ ما اطف، بمعنی خذ ما طف،یعنی بگیر آنچه نزدیک تو رسید و آسان شد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب).
تفال (آنندراج و لاروس این هر دو واژه را تازی دانسته اند در فرهنگ معین تفال و تفاله هر دو پارسی است) پارسی تازی گشته: تف خدو، کف کفک، لای خشک، جمع طفل، ناز پرورد گان
تفال (آنندراج و لاروس این هر دو واژه را تازی دانسته اند در فرهنگ معین تفال و تفاله هر دو پارسی است) پارسی تازی گشته: تف خدو، کف کفک، لای خشک، جمع طفل، ناز پرورد گان