جدول جو
جدول جو

معنی طغری - جستجوی لغت در جدول جو

طغری
طغرا، چند خط منحنی تو در تو که اسم شخص در ضمن آن گنجانیده می شود و بیشتر در روی مسکوکات یا مهر اسم نقش می کنند، در قدیم بر سر نامه ها و فرمان ها می نگاشتند
فرمان، حکم، ابروی خوب رویان
تصویری از طغری
تصویر طغری
فرهنگ فارسی عمید
طغری
دبیره چرغانی
تصویری از طغری
تصویر طغری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قسمی جامه ابریشمین ستبر که مردان از آن لباده عبا و سرداری میکردند و زنان از آن یل و نیم تنه و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طغرل
تصویر طغرل
(پسرانه)
پرنده شکاری از خانواده باز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صغری
تصویر صغری
(دخترانه)
مؤنث اصغر، زن کوچک تر و هر شیء مؤنث که کوچک باشد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سغری
تصویر سغری
کفل اسب و دیگر چارپایان
فرهنگ لغت هوشیار
مونث اصغر کوچک، زنک زن کوچک مونث اصغر زن کوچکتر، هر چیز کوچک (مونث)، قضیه ایست که اصغر در آن باشد و آن قضیه اول است. مقابل کبری مثلا هر انسان جانور است و هر جانور جسم است. نخستین (هر انسان جانور است) صغری است. مونث اصغر زن کوچکتر، هر چیز کوچک (مونث)، قضیه ایست که اصغر در آن باشد و آن قضیه اول است. مقابل کبری مثلا هر انسان جانور است و هر جانور جسم است. نخستین (هر انسان جانور است) صغری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طغرل
تصویر طغرل
پرنده ای شکاری از خانوادۀ باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صغری
تصویر صغری
صغرا، کوچک، کوچک تر، مقابل کبری، در علم منطق قضیۀ کوچک یا قضیۀ اول مثلاً در «هر انسانی حیوان است»، «هر حیوانٍی جسم است»، «پس هر انسانی حیوان است» قضیۀ «هر انسانٍی حیوان است»، صغراست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طغرا
تصویر طغرا
چند خط منحنی تو در تو که اسم شخص در ضمن آن گنجانیده می شود و بیشتر در روی مسکوکات یا مهر اسم نقش می کنند. در قدیم بر سر نامه ها و فرمان ها می نگاشتند، برای مثال به طاق آن دو ابروی خمیده / مثالی را دو طغرا برکشیده (نظامی۲ - ۲۹۰)، کنایه از فرمان، حکم، کنایه از ابروی خوب رویان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبری
تصویر طبری
از مردم طبرستان، طبرستانی، مازندرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سغری
تصویر سغری
پوست کفل اسب و خر، پوست اسب یا الاغ که دباغی شده باشد، ساغری، کیمخت، چسته، زرغب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاری
تصویر طاری
ویژگی چیزی که به طور ناگهانی عارض شده است، جاری، مسافر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طغرل
تصویر طغرل
نوعی از پرندگان شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
دبیره چرغانی خطی که بر شکل کمان باشد خط قوسی، خطی که بر صدر فرمان ها بالای بسم الله می نوشته اند به شکل قوس شامل نام و القاب سلطان وقت و آن در حقیقت حکم امضا و صحه پادشاه را داشته است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبری
تصویر طبری
پارسی تازی گشته تبری تبر زدی، لب دلستان
فرهنگ لغت هوشیار
آینده، نا گاه در آینده، نا گاه روی داده عارض، گذرنده غیر مقیم مقابل متوطن
فرهنگ لغت هوشیار
برهان این واژه را برابر رمید گی و (وحشت وحشی) آورده گمان می رود توری یا تولی باشد برگرفته از توریدن یا تولیدن که رمیدن و به یکسو شدن است بهروز نیز تولی را با وحشی تازی برابر دانسته بیگانه، کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغری
تصویر مغری
چسبنده و لزوجت پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغری
تصویر آغری
((غَ))
نوعی جامه ابریشمین ضخیم که مردان از آن لباده، عبا و سرداری درست می کردند و زنان از آن نیم تنه و مانند آن، آغاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سغری
تصویر سغری
((سَ غَ))
پوست دباغی شده اسب یا خر، پوست کفل اسب یا خر، نوعی کفش که طلاب پوشند، ساغری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صغری
تصویر صغری
((صُ را))
زن کوچک تر، هر چیز کوچک، قضیه اول در منطق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طغرل
تصویر طغرل
((طُ غْ رِ یا رُ))
نوعی مرغی شکاری، نام چند تن از پادشاهان سلجوقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبری
تصویر طبری
((طَ بَ))
اهل طبرستان، لهجه مردم طبرستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاری
تصویر طاری
آینده، ناگاه در آینده، ناگاه روی داده، عارض، گذرنده غیر مقیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اغری
تصویر اغری
دزد به زبان ترکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طری
تصویر طری
تر و تازه، شاداب، باطراوت
فرهنگ فارسی عمید
در گذشتن از اندازه، فزونی در گناه، خیزابگی خیزش آب، جوشیدن خون، آپخشی (طغیان آب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طری
تصویر طری
تازه و تر، شاداب، با طراوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غری
تصویر غری
بنای خوب، زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طری
تصویر طری
((طَ))
تر و تازه، شاداب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غری
تصویر غری
((غَ))
غر بودن، قحبگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غری
تصویر غری
((غُ))
قری، دبه خایگی، فتق
فرهنگ فارسی معین