جدول جو
جدول جو

معنی طغتکین - جستجوی لغت در جدول جو

طغتکین
(طُ تَ)
سیف الاسلام، ظهیرالدین طغتکین. سرسلسلۀاتابکان دمشق که به آل بوری نیز اشتهار دارند. وی ازسال 497 تا 522 هجری قمری در شام پادشاهی کرد. رجوع به اتابکان دمشق شود. وی از رجال درباری تاج الدوله تتش بشمار میرفت و تا زمانی که تاج الدوله تتش برای جنگ و پیکار با برادرزادۀ خویش برکیاروق به ری اقامت داشت، طغتکین نیز با او همراه بود، پس از کشته شدن تتش، به دمشق بازگشت، و در تمام مدت فرمانروائی دقاق پسر تتش، طغتکین اتابک وی میبود. طغتکین مردی باشهامت و سهمگین و با تبهکاران بسیار سختگیر بود، و دیرگاهی در شام فرمانروائی کرد، تا در سال 522 در هفتم صفردنیا را بدرود گفت، و در مسجد الحدید دمشق، بجانب قبلۀ مصلی او را به خاک سپردند. ابن القلانسی گوید: مصحف شریفی را که عثمان بن عفان خلیفۀ سوم از مدینۀ منوره به طبریۀ شام انتقال داده بود، طغتکین از مسجدطبریه به جامع اموی دمشق نقل کرد. و پس از وفات طغتکین تاج الملوک بوری جانشین او گردید. (اخبارالدول قرمانی ص 281). گویند اتابک طغتکین بوری، محتسبی میطلبید، عالمی را بدو نام بردند، و او وی را بخواست، و گفت من ترا تولیت امر حسبه دادم که امر به معروف به ر مردم و نهی از منکر کنی، عالم گفت اگر چنین است حالی از این بالش و این مسند برخیز، چه این دو ابریشمین است، و این انگشتری از انگشت بیرون کن، چه از زر باشد از آنکه رسول صلوات الله و سلامه علیه، فرموده است که این دو بر زنان امت او روا و بر مردان حرام باشد. طغتکین در حال از بالش و مسند برخاست، و انگشتری بیرون کرد، و گفت امر شرطه نیز ترا سپردم و مردم محتسب بهیبت تر از او ندیدند. (معالم القربه ص 13). (در معالم القربه اسمی از طغتکین نبرده است). در دائره المعارف اسلام که به فرانسه تألیف شده سرسلسلۀ آل بوری را بدین طریق نام برده است: ’طغتکین بن عبدالله ، امین الدوله، ظهیرالدین، ابومنصور’. ابن الاثیر در حوادث سال 522 میگوید: در هشتم صفر این سال اتابک طغتکین وفات یافت. وی غلام تتش بود، مردی دانا و نیکخواه و مجاهد در راه اسلام بویژه در برابر فرنگیان و با رعایا نیک رفتار بود و با آنان به عدل و داد معاملت میکرد، لقبش ظهیرالدین. با تصریح ابن اثیر به اینکه ظهیرالدین لقب طغتکین بوده، و با تصریح ابن خلکان به اینکه طغتکین بن ایوب سیف الاسلام لقب داشته احتمال میرود ظهیرالدین بین هر دو مشترک، و سیف الاسلام مختص طغتکین بن ایوب بوده است و در تهذیب تاریخ ابن عساکر (ج 7 ص 58) آمده است: طغتکین، ابومنصور المعروف باتابک، بی آنکه لقبی برای او ذکر کند. و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 550 و اخبار الدوله السلجوقیه چ محمد اقبال ص 196 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایتکین
تصویر ایتکین
(پسرانه)
آیتکین، غلام ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آیتکین
تصویر آیتکین
(پسرانه)
غلام ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تکین
تصویر تکین
(پسرانه)
تگین، پهلوان، دلاور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایتکین
تصویر ایتکین
صاحب خانه، خداوند خانه، خانه دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکین
تصویر تکین
زیرین، فرودین
امیر، دلاور، بهادر، امرایی که به حکمرانی ولایتی منصوب می شدند، تگین
بنده، غلام
فرهنگ فارسی عمید
(طُ تَ)
الامیر طغتکین، در اخبار الدوله السلجوقیه آورده: الب ارسلان در اوایل ربیع الاول سال 453 هجری قمری از ری به قصد غزای روم حرکت کرد... چون با لشکریان به مرند رسید در آنجا چند روزی اقامت گزید، امیر طغتکین نامی که در طریق روم با جماعتی از ترکمانان در آن جاده همواره موجبات رنج و مزاحمت رومیان را فراهم آوردی واز این رو از رومیان بیم داشت، به الب ارسلان پناه برد، و رهنمائی وی و لشکریانش را به مضایق و معابر سخت آن جاده تعهد کرد. (تاریخ الدوله السلجوقیه ص 35)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بمعنی زیرین است. (از برهان). فرودین. زیرین. (ناظم الاطباء). از: تک (ته) +ین (پسوند نسبت). (حاشیۀ برهان چ معین) ، تخم و استخوان انگور را نیز گفته اند. (برهان). هستۀ انگور و تکیز و تکژ. (ناظم الاطباء). مصحف تکس است. (حاشیۀ برهان چ معین) ، پهلوان. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
تکینان لشکر گزینان چین
برفتند هر سوی توران زمین.
دقیقی.
همه خانان و تکینان و سوران دلیر
داشتند از سپه او و از و دست به سر.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نام پادشاهی بوده است. (برهان) (ناظم الاطباء). نام پادشاه خراسان که پدر سلطان محمود بوده. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به سبکتکین شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
خوش ترکیب، زیباشکل. و در ترکیب اسماء اعلام آید همچون البتکین، سبکتکین، بکتکین، انوشتکین و به تنهایی نام پادشاهی خاص شنیده نشده. (حاشیۀ برهان چ معین) ، مجازاً، مغول. ترک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
هستم ز نسل ساسان نز تخمۀ تکین
هستم ز صلب کسری نزدودۀ ینال.
مجد همگر (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
، در بیتهای زیر گویا کنایه از خان کوچک و زیر دست امیر است:
نشود غره خردمند بدان، کز پس من
چون پس میر نیاید نه تکین و نه بشیر.
ناصرخسرو.
شعری که ترا رشید گفته ست
گفتند که بحر او چنین ست
این شعر چو شعر او نباشد
کان خان بزرگ و این تکین است.
ادیب صابر.
، از القاب امراء ترک. از القاب ترکی است مانند البتکین. سبکتکین:
خوش نخسبند همه از فزعش زان سوی آب
نه قدرخان نه طغانخان نه ختاخان نه تکین.
فرخی.
گاهی به دریا درشوی، گاهی به جیحون بگذری
گه رای بگریزد ز تو گه رام و گه خان گه تکین.
فرخی.
چاکران دگران ز آرزوی بنده کنند
نام فرزندان تکسین و تکین و دینار.
فرخی.
هر چند مهار خلق بگرفتند
امروز تکین و ایلک و پیغور.
ناصرخسرو.
به پیش ینال و تکین چون رهی
دوانند یکسر غنی و فقیر.
ناصرخسرو.
پند از هرکس که گوید گوش دار
گر مثل طوغانش گوید یا تکین.
ناصرخسرو.
جز که رزق تن جاهل سببی نیست دگر
که سمک پیش تکین است و رمک بر در تاش
رزق تن، پاک همه باطل و ناچیز شود
گر نیاید پدر تاش و تکین بر دم آش.
ناصرخسرو.
این شعر مکان او ندارد
کو در صف شاعران تکین است
طبعش بگه سخن لطیف است
رایش بگه ثنا رزین است.
ادیب صابر.
آنکه قدر در ادای خدمتش افکند
موی کشان دودۀ ینال و تکین را.
انوری.
شاه جهان سنجر آنکه بستۀ امرش
قیصر و فغفور و خان و رای و تکین است.
انوری.
آتش اندر جاه زن گو باد در دست تکین
آب رخ برخاک نه گو خاک بر فرق طغان.
خاقانی.
آبرو از برای نان حرام
به تکین و طغان نخواهد داد.
خاقانی.
چون تویی اندر جهان شاه طغان کرم
کی رود اهل هنر بر در تاش و تکین.
خاقانی.
تیغ تو تسکین ظلم نزد تکین آبخور
تیر تو طغرای فتح پیش طغان مغتنم.
خاقانی.
خدمت درگاه تو مقصد آرای رای
صورت القاب تو نقش نگین تکین.
سلمان ساوجی.
، آتش، حوض، خرد. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ تَ)
ابن طلبوق. محدث رومی است. اواز عبدالله بن سمرقندی و مالک البانیاسی روایت کند و سعدالله بن الوادی از او روایت دارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
نعت فاعلی از استکانه. فروتن و کمینه و رام و خوار. (از منتهی الارب). خاضعو ذلیل. (از اقرب الموارد). رجوع به استکانه شود
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت در 60هزارگزی خاور مسکون و26هزارگزی خاور شوسۀ سبزواران - بم، با 40 تن سکنه. مزارع قلیجانی، گردو اسفید، محمد قنبری و جو سفیدی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
افضلی والی اسکندریه و غلام ملک الافضل بن امیرالجیوش بود. رجوع به طبقات سلاطین اسلام شود، مانده شدن، دمه و تاسه برافتادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کنده شدن. یقال: ’بئر لایفثج (مجهولاً) ، ای لاینزع. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چِ تَ)
یک تن از سپاهیان ایلک خان: ایلک خان طریق طغیان سلوک داشته صاحب جیش خویش سیاسی تکین را به حکومت خراسان فرستاد و چغرتکین را به شحنگی بلخ موسوم گردانید. (تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 377). و سیاسی تکین و چغرتکین مانند پشۀضعیف نهاد از پیش تندباد گریزان گشته جان به تک پا بیرون بردند. (تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 377)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
از امرای مسعود غزنوی. رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 572 و 573 شود، دل تافته و بی قرار گردیدن، اندوهگین گردیدن برای کسی یا چیزی، تباه شدن جگر و سوخته و اندوهگین شدن از درد. (منتهی الارب). سوخته شدن از درد و اندوه. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، درجستن اسب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طُ تَ)
ابن خلکان آرد: کنیتش ابوالفوارس، پسر ایوب بن شاذی بن مروان، ملقب به الملک العزیزظهیرالدین صاحب الیمن، لقب دیگرش سیف الاسلام است. سلطان صلاح الدین برادر وی به روزگاری که بر دیار مصر پادشاهی داشت، برادر دیگر خویش، شمس الدوله تورانشاه را مالک بلاد یمن ساخت و پس از مدتی بسال 577 هجری قمری شمس الدوله از یمن بازگشت، و سیف الاسلام طغتکین را فرمانروائی یمن داد. طغتکین مردی پردل و بزرگوار و نیکورفتار و نیکوسیاست بود و چندان در نیکی و بخشایش شهرت یافته بود که حضرتش محط رحال و کعبۀ آمال مردم بلاد دور و نزدیک گردید. وقتی شرف الدین ابوالمحاسن بن عنین الدمشقی قصیده ای چند در مدح وی بساخت و نزد وی بشد، طغتکین نسبت به ابن عنین نیکی بسیار کرد و وی را صله ای جزیل بخشید و در نتیجه وی را مالی فراوان فراهم آمد. چون شاعر با آن مال فراوان از یمن بیرون رفت به مصر که در آن تاریخ الملک العزیز عمادالدین عثمان بن السلطان صلاح الدین در آنجا سلطنت میکرد وارد شد، عمال دیوان زکوه از شاعر مزبور مطالبۀ زکوه اموالی که در این سفر سود برده بود کردند، شاعر مزبور در این باب این قطعه را سرود و برای الملک العزیز بفرستاد:
ما کل ما یتسمی بالعزیز لها
اهل و لا کل برق سحبه غدقه
بین العزیزین بون فی فعالهما
هذاک یعطی و هذا یأخذ الصدقه .
وفات سیف الاسلام طغتکین به نوزدهم ماه شوال 593 در شهرمنصوره از بلاد یمن که از مستحدثات وی بود اتفاق افتاد. یاقوت در معجم البلدان گوید قرارگاه سیف الاسلام درتمام مدت فرمانروائی در بلاد یمن، در شهر منصوره بود، سرانجام همانجا به خاک سپرده شد، و شاعر او ’ابی ّ’ در این باب میگوید:
احسنت فی فعالها المنصوره
و اقامت لنا من العدل صوره
رام تشییدها العزیز فأعطت
ه الی وسطقبره دستوره .
(معجم البلدان ج 7 ص 178).
و ابن خلکان گوید: بعد از مرگ سیف الاسلام، فرزند او الملک المعز فتح الدین اسماعیل جانشین وی گردید. (ابن خلکان چ تهران ج 1 ص 258). و رجوع به الاعلام زرکلی ج 2 ص 448 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکین
تصویر تکین
زیرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساتکین
تصویر ساتکین
ترکی مهجام ساغر، دلستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکین
تصویر تکین
منفرد، مفرد
فرهنگ واژه فارسی سره