تفاوت، اختلاف، در ادبیات در فن بدیع آن است که شاعر در دو مصراع یا دو بیت چیزی را که مدح کرده ذم کند یا آنچه را که ذم کرده مدح بکند، تلطف، برای مثال می کنم شکوه ز هجران و زوالش خواهم / که مرا بعد وصال آمد و گردید وبال ی هجر را باز کنم شکر و عزیزش دارم / که پس از هجر میسر شود البته وصال
تفاوت، اختلاف، در ادبیات در فن بدیع آن است که شاعر در دو مصراع یا دو بیت چیزی را که مدح کرده ذم کند یا آنچه را که ذم کرده مدح بکند، تلطف، برای مِثال می کنم شکوه ز هجران و زوالش خواهم / که مرا بعد وصال آمد و گردید وبال ی هجر را باز کنم شکر و عزیزش دارم / که پس از هجر میسر شود البته وصال
نام یکی از تازیان که بنابه گفتۀ خواندمیر پس از مرگ نرسی به کشور ایران تاختن آورد. خواندمیر ذیل وقایع سلطنت شاپور ذوالاکتاف آرد: بعد از فوت هرمزبن نرسی در اطراف عالم این خبر شایع شد که پادشاه عجم قدم بصحرای عدم نهاد و از او پسری نمانده که ضبط مملکت نماید. لاجرم حکام اطراف در تسخیر آن ملک طمع نموده، طایرنامی از اعراب با لشکری بسان عقاب بعضی از ممالک فرس را نشیمن ساخت و به چنگال عذاب و منقار عقاب مراسم قتل و غارت بتقدیم رسانید و چون سن شاهپور به شانزده سالگی رسید و از کیفیت جرأت طایر واقف گردید با سپاه موفور به دیار عرب رفته، بسیاری از آن طایفه را به تیغ بیدریغ بگذرانید و از کشیدن انتقام دقیقه ای مهمل و نامرعی نگذاشت. (حبیب السیر چ خیام ج 1 صص 229- 230). ظاهراً این طایر تصحیف طاهر غسانی باشد که نام وی گذشت. رجوع به طائر، طاهر غسانی و تاریخ گزیده ج 1 ص 107 شود
نام یکی از تازیان که بنابه گفتۀ خواندمیر پس از مرگ نرسی به کشور ایران تاختن آورد. خواندمیر ذیل وقایع سلطنت شاپور ذوالاکتاف آرد: بعد از فوت هرمزبن نرسی در اطراف عالم این خبر شایع شد که پادشاه عجم قدم بصحرای عدم نهاد و از او پسری نمانده که ضبط مملکت نماید. لاجرم حکام اطراف در تسخیر آن ملک طمع نموده، طایرنامی از اعراب با لشکری بسان عقاب بعضی از ممالک فرس را نشیمن ساخت و به چنگال عذاب و منقار عقاب مراسم قتل و غارت بتقدیم رسانید و چون سن شاهپور به شانزده سالگی رسید و از کیفیت جرأت طایر واقف گردید با سپاه موفور به دیار عرب رفته، بسیاری از آن طایفه را به تیغ بیدریغ بگذرانید و از کشیدن انتقام دقیقه ای مهمل و نامرعی نگذاشت. (حبیب السیر چ خیام ج 1 صص 229- 230). ظاهراً این طایر تصحیف طاهر غسانی باشد که نام وی گذشت. رجوع به طائر، طاهر غسانی و تاریخ گزیده ج 1 ص 107 شود
تغایر زوجان، یکدیگر را همسر دیگر خواستن یعنی به شک آوردن دیگری را. (از اقرب الموارد) ، تغایر اشیاء، اختلاف آنها. (از اقرب الموارد). غیر همدیگر شدن. (آنندراج)
تغایر زوجان، یکدیگر را همسر دیگر خواستن یعنی به شک آوردن دیگری را. (از اقرب الموارد) ، تغایر اشیاء، اختلاف آنها. (از اقرب الموارد). غیر همدیگر شدن. (آنندراج)
بیع کردن به عوض. (المصادر زوزنی). معاوضه کردن در خرید و فروخت و مبادله نمودن در آن. غیار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مقایضه. تاخت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، با کسی خلاف کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). و رجوع به مغایرت شود
بیع کردن به عوض. (المصادر زوزنی). معاوضه کردن در خرید و فروخت و مبادله نمودن در آن. غیار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مقایضه. تاخت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، با کسی خلاف کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). و رجوع به مغایرت شود
مخالفت. بیگانگی. جدایی. (ناظم الاطباء). مغایره. غیریت. دوگانگی. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مادام که از مغایرت طالب و مطلوب اثری باقی باشد محبت ثابت بود. (اوصاف الاشراف ص 49). و رجوع به مغایره شود. - مغایرت داشتن، با یکدیگر اختلاف داشتن. مخالف یکدیگر بودن
مخالفت. بیگانگی. جدایی. (ناظم الاطباء). مُغایَرَه. غیریت. دوگانگی. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مادام که از مغایرت طالب و مطلوب اثری باقی باشد محبت ثابت بود. (اوصاف الاشراف ص 49). و رجوع به مغایره شود. - مغایرت داشتن، با یکدیگر اختلاف داشتن. مخالف یکدیگر بودن