تفاوت، اختلاف، در ادبیات در فن بدیع آن است که شاعر در دو مصراع یا دو بیت چیزی را که مدح کرده ذم کند یا آنچه را که ذم کرده مدح بکند، تلطف، برای مِثال می کنم شکوه ز هجران و زوالش خواهم / که مرا بعد وصال آمد و گردید وبال ی هجر را باز کنم شکر و عزیزش دارم / که پس از هجر میسر شود البته وصال
مخالفت. بیگانگی. جدایی. (ناظم الاطباء). مُغایَرَه. غیریت. دوگانگی. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مادام که از مغایرت طالب و مطلوب اثری باقی باشد محبت ثابت بود. (اوصاف الاشراف ص 49). و رجوع به مغایره شود. - مغایرت داشتن، با یکدیگر اختلاف داشتن. مخالف یکدیگر بودن
بخشم آوردن کسی را، تولید غضب. یا بر مغایظه کسی. علی رغم او با وجود خشم و رنجش او: (و آن حدیث دراز کشید و خشم لو هور و غازیان احمد را خواستند و او بر مغایظه قاضی برفت با غازیان و قصد جای دور دست کرد) (بیهقی. فض. 401)