مجموعه ای از سی و پنج ظرف چینی، شیشه ای یا فلزی که برحسب کوچکی و بزرگی، ضخامت و نازکی و کم و زیاد بودن مایع داخل آن ها، اصوات آن ها تنظیم می شد و نوازنده به وسیلۀ ضرباتی که به آن ظروف می زد نت ها و آهنگ های مختلف تولید می کرد، نوعی ساز کوبه ای که در قدیم با دم گام نواخته می شد و در جنگ ها روی فیل یا اسب قرار می دادند و با کوبیدن بر آن اعلان جنگ می کردند
مجموعه ای از سی و پنج ظرف چینی، شیشه ای یا فلزی که برحسب کوچکی و بزرگی، ضخامت و نازکی و کم و زیاد بودن مایع داخل آن ها، اصوات آن ها تنظیم می شد و نوازنده به وسیلۀ ضرباتی که به آن ظروف می زد نت ها و آهنگ های مختلف تولید می کرد، نوعی ساز کوبه ای که در قدیم با دُم گام نواخته می شد و در جنگ ها روی فیل یا اسب قرار می دادند و با کوبیدن بر آن اعلان جنگ می کردند
تشت. و هو طس ّ، ابدل احدی السینین تاء للاستثقال، فاذا جمعت او صغرت، ردت السین لانک فصلت بینهما بواو او الف او یاء، فقلت طسوس و طساس فی الجمع و طسیس فی التصغیر. (منتهی الارب) (آنندراج). طشت، سیطل. طست. فارسی معرب. (جمهرۀ ابن درید از سیوطی در المزهر). و اصل آن تشت است: نگه کن سحرگاه بر طست سیمین به زر اندرون درّشهوار دارد. ناصرخسرو. و رجوع به کتاب المعرب جوالیقی ص 86، 193، 221 شود
تشت. و هو طَس ّ، ابدل احدی السینین تاء للاستثقال، فاذا جمعت او صغرت، ردت السین لانک فصلت بینهما بواو او الف او یاء، فقلت طسوس و طساس فی الجمع و طسیس فی التصغیر. (منتهی الارب) (آنندراج). طشت، سیطل. طست. فارسی معرب. (جمهرۀ ابن درید از سیوطی در المزهر). و اصل آن تشت است: نگه کن سحرگاه بر طست سیمین به زر اندرون دُرّشهوار دارد. ناصرخسرو. و رجوع به کتاب المعرب جوالیقی ص 86، 193، 221 شود
دهی است از بخش بزمان شهرستان ایرانشهر در 5هزارگزی جنوب بزمان و 6هزارگزی باختر راه مالرو ایرانشهر به بزمان. کوهستانی و گرمسیر و مالاریائی با 75 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و خرما و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش بزمان شهرستان ایرانشهر در 5هزارگزی جنوب بزمان و 6هزارگزی باختر راه مالرو ایرانشهر به بزمان. کوهستانی و گرمسیر و مالاریائی با 75 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و خرما و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
موضعی است که عساکر مدیانیان از حضور جدعون بدانجا فرار نمودند. (سفر داوران 7:27) و گروف گمان دارد که ارتفاعش تخمیناً 60 قدم و بطرف اردن مقابل بیان واقع است. (قاموس کتاب مقدس)
موضعی است که عساکر مدیانیان از حضور جدعون بدانجا فرار نمودند. (سفر داوران 7:27) و گروف گمان دارد که ارتفاعش تخمیناً 60 قدم و بطرف اردن مقابل بیان واقع است. (قاموس کتاب مقدس)
طغاه. ج طاغی: فی الجمله چون آن حدود از طغات پاک شد. (جهانگشای جوینی). و آن حدود را چندانک از طغات پاک کند، او را مسلم باشد. (جهانگشای جوینی). و خراسان از طغاه و عداه پاک گشت. (جهانگشای جوینی)
طُغاه. ج ِ طاغی: فی الجمله چون آن حدود از طُغات پاک شد. (جهانگشای جوینی). و آن حدود را چندانک از طغات پاک کند، او را مسلم باشد. (جهانگشای جوینی). و خراسان از طغاه و عداه پاک گشت. (جهانگشای جوینی)