- طرنح
- هنداخ پیرنگ کلوار زموده، گزار، گرده ریز، دور کرد انداختن وات یا وات در دیپ (نثر) و سرواد، کناره گرفتن، گستردن گسترش، به زور فروختن، شاده شالوده، نگاره، پرسیدن پیش کشیدن، انداختن از شماره -12 کاستن کم کردن شماره ای را از شماره دیگر
معنی طرنح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تاویدن از مستیی کژ و مژی
طرح کننده، نقشه کش، در هنر نقاشی نقاش
طاق، طاق و ترنب، کنایه از کرّ و فر و خودنمایی، فر و شکوه، طمطراق، طاق و طرم، طاق و طارم، طاق و ترنب، طاق و طرنب، طاق و طرنبین
به چپ و راست متمایل شدن سر، از مستی یا گیجی، تلوتلو خوردن
جای دور، انداخته شده
افکننده، دور دست، خرمای خوشه دراز
هف بند از گیاهان علف هفت بند
پارسی است ترنب فیس خود نمایی خود نمایی طاق و طرنب
نقاش، آنکه طرح افکند، نقشه ریز
سرگشته بیهوش، نالانه رونده
((طَ رّ))
فرهنگ فارسی معین
نقاش، آن که طرح افکند، گرده ریز، نقشه ریز، آن که برای انجام کار یا فعالیتی برنامه ریزی کند یا مطلبی را تدوین کند
Designer, Designer
дизайнер
Designer
дизайнер
projektant
designer
designer
diseñador
designer
ontwerper
डिज़ाइनर , डिजाइनर
desainer
مصمّمٌ
디자이너 , 디자이너
设计师 , 设计师
デザイナー , デザイナー
tasarımcı
mbunifu
นักออกแบบ , นักออกแบบ
ডিজাইনার , ডিজাইনার
ڈیزائنر , ڈیزائنر