جدول جو
جدول جو

معنی طرمیس - جستجوی لغت در جدول جو

طرمیس
(طِ)
بنا به گفتۀ قفطی، به زبان یونانی نام حضرت ادریس است. (تاریخ الحکماء قفطی چ اروپا ص 2)
لغت نامه دهخدا
طرمیس
(طُ رَ دَ)
از قراء دمشق است. (معجم البلدان ج 6 ص 45)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرمیس
تصویر پرمیس
(دخترانه)
پارمیس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارمیس
تصویر ارمیس
(پسرانه)
هرمس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هرمیس
تصویر هرمیس
(دخترانه)
شیر یا کرگدن
فرهنگ نامهای ایرانی
به سریانی بطم است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(طِمْ می)
تمیسه. شهری است بطبرستان، یا آن طمیسه است و یا طمیسه. (منتهی الارب). شهری است از نقاط جلگۀ طبرستان به شانزده فرسنگی ساری در آخر حدود طبرستان از جانب خراسان و جرجان و بر آن دروازه ای عظیم است و کسی نتواند از طمیس بجرجان بیرون شود مگر آنکه از این دروازه بگذرد چه از کوهسار بدریا کشیده و بگچ و آجر برآورده اند، و کسری انوشروان بساخته تا طبرستان از آسیب و غارت ترکان مصون ماند. سعید بن العاص بسال سی هجری بروزگار عثمان بن عفان آن را بگشود. طمیس را مردم بسیار و مسجد جامع و سرداری است که دوهزار سپاهی بزیر فرمان اوست، و عجم تمیسه نامندش. و سمعانی آرد: طمیسه بضم ط و فتح میم قریه ای است بمازندران و من یک شب در آن بسر بردم. این کلمه باید معرب تمیسه باشد
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
شیر سخت خونخوار. (منتهی الارب). الهرامس. (اقرب الموارد) ، گاومیش. (منتهی الارب) ، کرگدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به هرامس شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
کرگدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
یکی از ملوک روم که یک سال پادشاهی کرد. (مجمل التواریخ والقصص ص 133)
لغت نامه دهخدا
(طُ)
نان که در خاکستر گرم پخته باشند. کوماج. (منتهی الارب) (آنندراج). نان که بر سنگ پزند. نان سگاره. ج، طرامیس. (مهذب الاسماء). رجوع به طرموث شود، دروغ زن. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
خاری است که از برگهای وی آنچه نرم باشد در ادویه استعمال کنند. (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
مردمی از قوم روس که در ساحل وسطای رود ولگا سکونت دارند، و ولایت آنها جزء اتحاد جماهیر شوروی است و بنام ’ماری’ نیز خوانده میشوند
لغت نامه دهخدا
(اِ)
قالت فرقه ولد (ادریس) بمصر و سموه هرمس الهرامسه و مولده بمنف و قالوا هو بالیونانیه ارمیس و عرّب بهرمس و معنی ارمیس عطارد. (تاریخ الحکماء قفطی چ لیبسک ص 2). رجوع به هرمس شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
کور و نابینا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هرمیس
تصویر هرمیس
شیر درنده، کرگدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرمیس
تصویر مرمیس
کرگدن از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرماس
تصویر طرماس
تاریکی ژرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طمیس
تصویر طمیس
کور نابینا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرموس
تصویر طرموس
کوماج گونه ای نان
فرهنگ لغت هوشیار