- طرم
- پارسی است و باید ترم نوشته شود آوای کوس انگبین پالوده کوره آتش کوره
معنی طرم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کبود دندانی، کوره
علف گربه
یونانی یشپ یشم شیری رنگ از سنگ های گرانبها
شبیره
کوماج گونه ای نان
سست ناتوان، نان که در خاکستر گرم پزند کوماج کوماج گونه ای نان
مغولی سنگلک از مرغان شکاری پرنده ایست شکاری که شنقار از آن به هم می رسد (سنگلاخ)
لاف زدن، نازیدن، ناز کردن
لافزن
مغولی سنگلک از مرغان شکاری پرنده ایست شکاری که شنقار از آن به هم می رسد (سنگلاخ)
تاریکی ژرف
لافزن: مرد
مرد بلند نظر
ترمتای، پرنده ای شکاری از نوع بازهای سیاه چشم که پرهایش به رنگ زرد و دارای لکه های سیاه و سفید است
گونه، پیکر گونه
لطیف، ظریف، آلت مردانگی، آل مردی
درهم دراخما: یونانی در پهلوی دیرم زوزن جوجر همرس دندان سودگی، هموار شدن واحد سکه نقره (وزن و بهای آن در عصرهای مختلف متفاوت بوده است)، واحد وزن معاذل شش دانگ (هر دانگ دو قیراط)
بچه افکندن
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام پسر سام بن نوح، پدر عاد، باغ یا شهری که شداد پسر عاد بنا کرد، نام دختر گودرز و همسر رستم پهلوان شاهنامه (شهربانو ارم)
نشان، نشانه
سوی، سو
شیوه، روش
نمودار، پیرنگ
آزرم
آماس
فرانسوی نشانه، سرکاغذ نشانه ای مشخص و معرف دولت اداره موسسه کارخانه و مانند آن
بیاد نگاه داشتن، از برداشتن
ترس، پرهیز گرفتار در تنگنا، زفت ، بازداشت شده بریدن
شکستن دندان، افتادن دندان -1 شکستن دندان کسی را بوسیله زدن، افتادن دندان، اجتماع قبض وثلم است درفعولن (عول) (بضم لام)، بماند (فعل) (بسکون عین و ضم لام) بجای آن بنهند و ثرم در شعر عرب پدید آید دراشعارفارسی نیاید