جدول جو
جدول جو

معنی طرغشه - جستجوی لغت در جدول جو

طرغشه
(طَ غَلْ لَ)
آبی است به یمامه مر بنی عنبر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (معجم البلدان ج 6 ص 43)
لغت نامه دهخدا
طرغشه
(حَ رَ کَ)
رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غرغشه
تصویر غرغشه
غوغا، جنجال، مجادله، شلتاق
فرهنگ فارسی عمید
(حَ رِ)
به آب رفتن، تاریک شدن و سست گردیدن چشم: طرفشت عینه، نگریستن و بشکستن نگاه را: طرفش فلان. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
تاریک شدن شب. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ)
شهری است به اندلس از ناحیۀ اکشونیه. (معجم البلدان ج 6 ص 43)
لغت نامه دهخدا
(غَ غَ شَ / شِ)
خرخشه. شلتاق کردن، و بی سبب و بی موقع با کسی مجادله نمودن و خصومت ورزیدن. (برهان قاطع) (آنندراج). بیجا و بی هنگام با کسی دشمنی کردن. مبدل خرخشه. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(طُ شَ)
کری. (منتهی الارب) (آنندراج). ناشنوائی. (آنندراج). صمم. طرش
لغت نامه دهخدا
(طَ شَ)
سیلی و لطمه بر صورت. (دزی ج 2 ص 36). تپانچه
لغت نامه دهخدا
تصویری از غرغشه
تصویر غرغشه
بی سبب و بی موقع با کسی مجادله کردن شلتاق جنجال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرشه
تصویر طرشه
کری ناشنوایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرغشه
تصویر غرغشه
((غَ غَ ش))
جنجال، غوغا
فرهنگ فارسی معین