طرد و عکس این است که سخنی را به ترتیبی برانند و آنگاه آن را معکوس کنند، چنانکه گویند: هر آتشی گوهری تابنده و سوزنده است و هر گوهری تابنده و سوزنده آتش است. (از تاج العروس). در نزد اصولیان دوران است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به دورشود، در تداول علمای معانی از انواع اطناب زیاده است و آن چنان است که دو سخن آرند بدانسان که منطوق سخن نخستین مفهوم دوم را بیان کند و برعکس، مانند این آیه: ’لایعصون اﷲ ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون’. و آیۀ ’لیستأذنکم الذین ملکت ایمانکم و الذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات’ تا ’لیس علیکم ولا علیهم جناح بعدهن’ که منطوق امر به استیذان در این اوقات خاصه ای است که مفهوم عدم گناه را در خبر آن مقرر میدارد و بالعکس و گویند در برابر این نوع اطناب در ایجاز نوع اختباک است. و این گفتار صاحب اتقان در نوع ایجاز و اطناب است و فایدۀ طرد و عکس تنصیص بر حکم مفهوم از سخن نخستین و تصریح بدان است. و بعضی از اهل معانی این را بر عکس اطلاق کنند و در جامعالصنایع گوید: طرد و عکس، این صنعت چنان است که سخنی را به ترتیبی براند بعده بازگرداند. مثاله (شعر) : حسن ابروت ماه نو دارد نه، که ابروت حسن ماه نو است. و آنکه در اصطلاح گویند: ’کلام الملوک ملوک الکلام’ هم از این قبیل است - انتهی کلامه. و همچنین است این مثال: عادات السادات، سادات العادات. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، جامعیت و مانعیت. جامع مانع در تعریف، رو و وارو. - خواندن به طرد و عکس، چنانکه هست یا وارونه خواندن. بعضی طلاب در قدیم الفیۀ ابن مالک و نصاب ابونصر فراهی را به طرد وعکس از بر داشتند، یعنی هم از اول تا ته مرتب میخواندند، و هم از آخر تا به اول
طرد و عکس این است که سخنی را به ترتیبی برانند و آنگاه آن را معکوس کنند، چنانکه گویند: هر آتشی گوهری تابنده و سوزنده است و هر گوهری تابنده و سوزنده آتش است. (از تاج العروس). در نزد اصولیان دوران است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به دورشود، در تداول علمای معانی از انواع اطناب زیاده است و آن چنان است که دو سخن آرند بدانسان که منطوق سخن نخستین مفهوم دوم را بیان کند و برعکس، مانند این آیه: ’لایعصون اﷲ ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون’. و آیۀ ’لیستأذنکم الذین ملکت ایمانکم و الذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات’ تا ’لیس علیکم ولا علیهم جناح بعدهن’ که منطوق امر به استیذان در این اوقات خاصه ای است که مفهوم عدم گناه را در خبر آن مقرر میدارد و بالعکس و گویند در برابر این نوع اطناب در ایجاز نوع اختباک است. و این گفتار صاحب اتقان در نوع ایجاز و اطناب است و فایدۀ طرد و عکس تنصیص بر حکم مفهوم از سخن نخستین و تصریح بدان است. و بعضی از اهل معانی این را بر عکس اطلاق کنند و در جامعالصنایع گوید: طرد و عکس، این صنعت چنان است که سخنی را به ترتیبی براند بعده بازگرداند. مثاله (شعر) : حسن ابروت ماه نو دارد نه، که ابروت حسن ماه نو است. و آنکه در اصطلاح گویند: ’کلام الملوک ملوک الکلام’ هم از این قبیل است - انتهی کلامه. و همچنین است این مثال: عادات السادات، سادات العادات. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، جامعیت و مانعیت. جامع مانع در تعریف، رو و وارو. - خواندن به طرد و عکس، چنانکه هست یا وارونه خواندن. بعضی طلاب در قدیم الفیۀ ابن مالک و نصاب ابونصر فراهی را به طرد وعکس از بر داشتند، یعنی هم از اول تا ته مرتب میخواندند، و هم از آخر تا به اول
درشت و دشوار. (از منتهی الارب). شدید و شاق. (اقرب الموارد) ، سیر شتاب. (منتهی الارب). سیر سریع. (اقرب الموارد) ، راه روشن. (منتهی الارب). طریق آشکار و فراخ که در آن از هر جا بخواهند بروند. (از اقرب الموارد) ، مرد گزیده. (منتهی الارب). شخص نجیب. (ازاقرب الموارد) ، رسن دراز و ایام دراز. (منتهی الارب). کوهها و روزهای دراز و طولانی. (از اقرب الموارد) ، نیزۀ تیز. (منتهی الارب). سنان و سرنیزۀ مذلق و تیز. (اقرب الموارد) ، سال تمام. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عطوّد. رجوع به عطود شود
درشت و دشوار. (از منتهی الارب). شدید و شاق. (اقرب الموارد) ، سیر شتاب. (منتهی الارب). سیر سریع. (اقرب الموارد) ، راه روشن. (منتهی الارب). طریق آشکار و فراخ که در آن از هر جا بخواهند بروند. (از اقرب الموارد) ، مرد گزیده. (منتهی الارب). شخص نجیب. (ازاقرب الموارد) ، رسن دراز و ایام دراز. (منتهی الارب). کوهها و روزهای دراز و طولانی. (از اقرب الموارد) ، نیزۀ تیز. (منتهی الارب). سنان و سرنیزۀ مذلق و تیز. (اقرب الموارد) ، سال تمام. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عَطَوَّد. رجوع به عطود شود