جدول جو
جدول جو

معنی طرد - جستجوی لغت در جدول جو

طرد
راندن، دور کردن، دور کردن کسی از نزد خود، تبعید
تصویری از طرد
تصویر طرد
فرهنگ فارسی عمید
طرد
دور کردن، شکار کردن، رانده شده
تصویری از طرد
تصویر طرد
فرهنگ لغت هوشیار
طرد
((طَ))
راندن، دور کردن، تبعید کردن
تصویری از طرد
تصویر طرد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طردب
تصویر طردب
شامان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطرد
تصویر اطرد
باریک ابرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطرد
تصویر مطرد
نیزۀ کوتاه، علم، درفش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطرد
تصویر مطرد
عام، شامل، روان، جاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطرد
تصویر مطرد
روان و جاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطرد
تصویر مطرد
((مِ رَ))
نیزه کوتاه، پرچم، درفش، جمع مطارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطرد
تصویر مطرد
((مُ طَّ رِ))
تاریک و تیره شونده، پی یکدیگر شونده، راست روان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطرد
تصویر مطرد
((مُ طَ رَّ))
دور کرده شده، تبعید شده، کشیده شده (تازیانه)، دراز، طولانی، مفصل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطرد
تصویر مطرد
دراز، طولانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرد شده
تصویر طرد شده
رانده شده، رانده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طرد اللباب
تصویر طرد اللباب
برحسب موقع، بسته به پیشامد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طردسته
تصویر طردسته
استوار کردن، محکم ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرد و عکس
تصویر طرد و عکس
راندن و باز گرداندن زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرد کردن
تصویر طرد کردن
سپز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرد اللباب
تصویر طرد اللباب
چون گذشته، پیشامدی بر حسب موقع طبق امور پیشین استطرادا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درد
تصویر درد
محنت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرد
تصویر گرد
حلقوی، دور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درد
تصویر درد
جرم ته ظرف شراب الم، تالم، رنج تن و روح و دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارد
تصویر ارد
(پسرانه)
خیر، برکت، فرشته نگهبان ثروت، نام چند تن از پادشاهان اشکانی، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طره
تصویر طره
(دخترانه)
موی پیشانی، زلف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طرب
تصویر طرب
(پسرانه)
شادمانی، خوشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طرف
تصویر طرف
سوی، سو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طرز
تصویر طرز
شیوه، روش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طرح
تصویر طرح
نمودار، پیرنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خرد
تصویر خرد
عقل، شعور
فرهنگ واژه فارسی سره
نرمه و آس کرده حبوب گردی که از کوبیدن یا آسیا کردن غلات بدست آید: آرد گندم آردجو آرد برنج. روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی. صحیح (ارد) است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برد
تصویر برد
دور شو، دور باش، از راه دور شو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرد
تصویر زرد
برنگ زعفران و بمعنی زره بافتن یا گره زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرد
تصویر جرد
زخمدار، مجروح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرد
تصویر حرد
خشم، گوشه گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرد
تصویر خرد
عقل، ادراک، تدبیر، فراست، هوش، دانش، زیرکی کوچک، صغیر کوچک، صغیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترد
تصویر ترد
تر و تازه، نازک
فرهنگ لغت هوشیار