جدول جو
جدول جو

معنی طرافش - جستجوی لغت در جدول جو

طرافش
(طُ فِ)
دشوارخوی، بدسرشت از مردم و شتر. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طراف
تصویر طراف
چادر و خیمۀ چرمی
فرهنگ فارسی عمید
(حُ فِ)
مار خبیث. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نو شدن. تازه گردیدن
لغت نامه دهخدا
(طَ فِ)
اطریفل. هندی معرب، اصلش تیر پهله، یعنی سه بار وآن عبارت از هلیله و بلیله و آمله است:
اگر ز علت کین تو دل ضعیف شود
نه از طرافل سودش بود نه از جلاب.
امیرمعزی.
و میتواند که اطریفل معرب طریفل بدون همزۀ امالۀ طرافل بود، پس طرافل معرب ترپهله یا تری پهل باشد، نه معرب اطریفل. واﷲ اعلم بحقیقه الحال. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طرافه
تصویر طرافه
نو شدن، تازه گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرافل
تصویر طرافل
اطریفل بنگرید به اطریفل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرافت
تصویر طرافت
تازه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراف
تصویر طراف
خیمه چرمین، شرف، مجد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرافت
تصویر طرافت
((طَ فَ))
نو شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طراف
تصویر طراف
((طِ))
خرگاه ادیم، خیمه چرمین، جمع طرف
فرهنگ فارسی معین