از روی ناز وتکبر خرامنده و به راه رونده. (برهان) : نوازنده بلبل به باغ اندرون گرازنده آهو به راغ اندرون. فردوسی. دل افروز بدنام آن خارکن گرازنده مردی به نیروی تن. فردوسی. دلیری کند با من آن نادلیر چو گور گرازنده با شرزه شیر. نظامی. گوزن گرازنده در مرغزار ز مردم گریزد سوی کوه و غار. نظامی. بلا که دید گرازنده ترز آهوی نر پری که دید خرامنده تر ز کبک دری. ازرقی
از روی ناز وتکبر خرامنده و به راه رونده. (برهان) : نوازنده بلبل به باغ اندرون گرازنده آهو به راغ اندرون. فردوسی. دل افروز بدنام آن خارکن گرازنده مردی به نیروی تن. فردوسی. دلیری کند با من آن نادلیر چو گور گرازنده با شرزه شیر. نظامی. گوزن گرازنده در مرغزار ز مردم گریزد سوی کوه و غار. نظامی. بلا که دید گرازنده ترز آهوی نر پری که دید خرامنده تر ز کبک دری. ازرقی
بلندکننده. (آنندراج). بالاکننده و افرازنده. (ناظم الاطباء) : خداوند خورشید و گردنده ماه فرازندۀ تاج وتخت و کلاه. فردوسی. فروزندۀ اختر کاویان فرازندۀ تخت و بخت کیان. فردوسی. - برفرازنده، فرازنده. آنکه چیزی را چون درفش و جز آن افراشته سازد و برپا کند: که ای برفرازندۀ آسمان به جنگش گرفتی به صلحش بمان. سعدی. - سرفرازنده، سرفراز. مفتخر: مهان جهان پیش تو بنده اند وز آن بندگی سرفرازنده اند. فردوسی. رجوع به فراز شود
بلندکننده. (آنندراج). بالاکننده و افرازنده. (ناظم الاطباء) : خداوند خورشید و گردنده ماه فرازندۀ تاج وتخت و کلاه. فردوسی. فروزندۀ اختر کاویان فرازندۀ تخت و بخت کیان. فردوسی. - برفرازنده، فرازنده. آنکه چیزی را چون درفش و جز آن افراشته سازد و برپا کند: که ای برفرازندۀ آسمان به جنگش گرفتی به صلحش بمان. سعدی. - سرفرازنده، سرفراز. مفتخر: مهان جهان پیش تو بنده اند وز آن بندگی سرفرازنده اند. فردوسی. رجوع به فراز شود
در مجمل التواریخ و القصص یکی از شهرهای اقلیم پنجم را بنام طرازبند آورده، ولی در حاشیۀ کتاب مذکور از کتاب اعلاق النفیسه ابن رسنه کلمه نامبرده را به ’طراربند’ تصحیح نموده است. رجوع به طراربند شود. (مجمل التواریخ و القصص ص 480)
در مجمل التواریخ و القصص یکی از شهرهای اقلیم پنجم را بنام طرازبند آورده، ولی در حاشیۀ کتاب مذکور از کتاب اعلاق النفیسه ابن رسنه کلمه نامبرده را به ’طراربند’ تصحیح نموده است. رجوع به طراربند شود. (مجمل التواریخ و القصص ص 480)
آراسته. نگاریده. نگارشده: فرازش درفشی درفشان چو شید به پیکر طرازیده پیل سپید. اسدی. طرازش یکی نغز طاووس نر طرازیده از گونه گونه گهر. اسدی (گرشاسب نامه). طرازیده برپیل اورنگ اوی ز گوهر گرفته جهان رنگ اوی. اسدی (گرشاسب نامه). بدادش ز بیجاده تختی دگر طرازیده بر پشت شیری ز زر. اسدی (گرشاسب نامه). فراوان در او مرغ و نخجیر گور طرازیده از سیم و زر و بلور. اسدی (گرشاسب نامه). - طرازیده موی، گیسوآراسته: پرستار صف زد دوصد ماهروی طرازی بتان طرازیده موی. اسدی (گرشاسب نامه)
آراسته. نگاریده. نگارشده: فرازش درفشی درفشان چو شید به پیکر طرازیده پیل سپید. اسدی. طرازش یکی نغز طاووس نر طرازیده از گونه گونه گهر. اسدی (گرشاسب نامه). طرازیده برپیل اورنگ اوی ز گوهر گرفته جهان رنگ اوی. اسدی (گرشاسب نامه). بدادش ز بیجاده تختی دگر طرازیده بر پشت شیری ز زر. اسدی (گرشاسب نامه). فراوان در او مرغ و نخجیر گور طرازیده از سیم و زر و بلور. اسدی (گرشاسب نامه). - طرازیده موی، گیسوآراسته: پرستار صف زد دوصد ماهروی طرازی بتان طرازیده موی. اسدی (گرشاسب نامه)
تراوش کننده. آنکه تراوش کند: و زمینهاء ترابنده که بزبان خوارزم زناف گویند و بخار و پالیزها تره. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و سوزش شیرینه بیشتر از سوزش سعفه باشد و ترابنده تر از سعفه بود. (ذخیرۀ خورزمشاهی). - بافتهای ترابنده، در قسمتهای مختلف رستنی بافتهائی است که از پرتوپلاسم آنها موادی ترشح میشود و درنقاط مخصوصی جمع میشود... (گیاه شناسی گل گلاب ص 44). - بشرۀ ترابنده، بسیاری از شیره ها دارای اسانسهایی هستند که پیوسته ساخته و تبخیر شده، موجب پراکنده شدن بوهای مختلف در هوا می شود... (گیاه شناسی گل گلاب 44). - پردۀ ترابنده. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 43 شود. - کیسه ها و آوندهای ترابنده. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 43 شود. - یاخته های ترابنده. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 43، و ترابیدن و تراویدن شود
تراوش کننده. آنکه تراوش کند: و زمینهاء ترابنده که بزبان خوارزم زناف گویند و بخار و پالیزها تره. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و سوزش شیرینه بیشتر از سوزش سعفه باشد و ترابنده تر از سعفه بود. (ذخیرۀ خورزمشاهی). - بافتهای ترابنده، در قسمتهای مختلف رستنی بافتهائی است که از پرتوپلاسم آنها موادی ترشح میشود و درنقاط مخصوصی جمع میشود... (گیاه شناسی گل گلاب ص 44). - بشرۀ ترابنده، بسیاری از شیره ها دارای اسانسهایی هستند که پیوسته ساخته و تبخیر شده، موجب پراکنده شدن بوهای مختلف در هوا می شود... (گیاه شناسی گل گلاب 44). - پردۀ ترابنده. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 43 شود. - کیسه ها و آوندهای ترابنده. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 43 شود. - یاخته های ترابنده. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 43، و ترابیدن و تراویدن شود
از شهرهای مهم روم (روم شرقی) بر کنار دریای قسطنطنیۀ شرقی معروف به دریای بنطس است. و کوه قیق به این شهر منتهی میشود و آنگاه دریا آن را قطع میکند. این شهر مشرف بر دریاست و آب دریا چنان سرتاسر گرداگرد آن را فراگرفته که گویی خندقی در گرد شهر کنده اند. و آن را پلی است که هرگاه دشمنی قصد شهر کند آن را قطع میکنند. شهر مزبور دارای روستاهای پهناور است. و در مقابل آن شهر کراسنده بر ساحل غربی این دریاست و بیشتر مردم آن راهبانند. اطرابزنده از اعمال قسطنطنیه است و سراسر ولایت آن کوههای سخت است. (از معجم البلدان). رجوع به حلل السندسیه ص 47 و مراصد و طرابزون و طرابوزان و طرابزنده و طربزون در همین لغت نامه و قاموس الاعلام شود
از شهرهای مهم روم (روم شرقی) بر کنار دریای قسطنطنیۀ شرقی معروف به دریای بنطس است. و کوه قیق به این شهر منتهی میشود و آنگاه دریا آن را قطع میکند. این شهر مشرف بر دریاست و آب دریا چنان سرتاسر گرداگرد آن را فراگرفته که گویی خندقی در گرد شهر کنده اند. و آن را پلی است که هرگاه دشمنی قصد شهر کند آن را قطع میکنند. شهر مزبور دارای روستاهای پهناور است. و در مقابل آن شهر کراسنده بر ساحل غربی این دریاست و بیشتر مردم آن راهبانند. اطرابزنده از اعمال قسطنطنیه است و سراسر ولایت آن کوههای سخت است. (از معجم البلدان). رجوع به حلل السندسیه ص 47 و مراصد و طرابزون و طرابوزان و طرابزنده و طربزون در همین لغت نامه و قاموس الاعلام شود