آواز مگس. (منتهی الارب). بانگ مگس. (منتخب اللغات) (مهذب الاسماء). آواز کردن مگس. (تاج المصادر). وزوز. بانگ پشه. (مهذب الاسماء). بانگ گوش. (مهذب الاسماء) (دهار). آواز گوش. (منتخب اللغات). بانگ تشت. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). آواز طشت و طاس. (منتخب اللغات). بانگ طنبور. (مهذب الاسماء). بانگ بط و جز آن. (منتهی الارب). آواز کردن بط. (تاج المصادر). بانگ پنگان. (منتهی الارب). بانگ کردن رویینه و مس. (زوزنی). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد، در لغت صدای مگس باشد. و در عرف پزشکی، آوازی است که بگوش آدمی رسد ولی نه از خارج. و فرق بین طنین و دوی آنست که آهنگ طنین تیزتر و لطیفتر و صدای دوی، نرمتر و ستبرتر است. کذا فی بحر الجواهر: و اندر دماغ آوازها افتد همچون آواز حرکت درختان یا آواز جلاجل یا آواز آسیا و مانند آن، و این آوازها را بتازی طنین و دوی گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و علاج طنین و دوی و آوازهاء دروغین شنیدن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بیخ حنظل رااندر روغن بجوشانند و بگوش اندر چکانند، آوازها که اندر گوش افتاده باشد برود، و آن آوازها را به تازی طنین گویند و دوی نیز گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زبان مرغان خواهی طنین چرخ شنو در سلیمان جوئی به صدر خواجه شتاب. خاقانی. مرا ز هاتف همت رسد بگوش خطاب کزین رواق طنینی که میرود دریاب. خاقانی. اشکمش گفتی جواب بی طنین که اباد اﷲ کید الکافرین. مولوی. کیمیاسازان گردون را ببین بشنو از میناگران هر دم طنین. مولوی. کی از طنین ذبابی پلنگ راست زیان کی از حنین حبابی نهنگ راست خطر. قاآنی. - طنین الاذن، الریح فی الاذن. - طنین ذوالاربع، در سامعه سه قسمت میشود، دو قسمت در نسبت 89 که آنها را طنینی گویند و ’ط’ علامت آنست، و یک قسمت را که کوچکتر است درنسبت 2021 بقیه نامند. - طنین صوت، (اصطلاح فیزیک) عبارتست از طرز ترکیب اصوات اصلیه با اصوات فرعیه
آواز مگس. (منتهی الارب). بانگ مگس. (منتخب اللغات) (مهذب الاسماء). آواز کردن مگس. (تاج المصادر). وزوز. بانگ پشه. (مهذب الاسماء). بانگ گوش. (مهذب الاسماء) (دهار). آواز گوش. (منتخب اللغات). بانگ تشت. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). آواز طشت و طاس. (منتخب اللغات). بانگ طنبور. (مهذب الاسماء). بانگ بط و جز آن. (منتهی الارب). آواز کردن بط. (تاج المصادر). بانگ پنگان. (منتهی الارب). بانگ کردن رویینه و مس. (زوزنی). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد، در لغت صدای مگس باشد. و در عرف پزشکی، آوازی است که بگوش آدمی رسد ولی نه از خارج. و فرق بین طنین و دوی آنست که آهنگ طنین تیزتر و لطیفتر و صدای دوی، نرمتر و ستبرتر است. کذا فی بحر الجواهر: و اندر دماغ آوازها افتد همچون آواز حرکت درختان یا آواز جلاجل یا آواز آسیا و مانند آن، و این آوازها را بتازی طنین و دوی گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و علاج طنین و دوی و آوازهاء دروغین شنیدن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بیخ حنظل رااندر روغن بجوشانند و بگوش اندر چکانند، آوازها که اندر گوش افتاده باشد برود، و آن آوازها را به تازی طنین گویند و دوی نیز گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زبان مرغان خواهی طنین چرخ شنو در سلیمان جوئی به صدر خواجه شتاب. خاقانی. مرا ز هاتف همت رسد بگوش خطاب کزین رواق طنینی که میرود دریاب. خاقانی. اشکمش گفتی جواب بی طنین که اباد اﷲ کید الکافرین. مولوی. کیمیاسازان گردون را ببین بشنو از میناگران هر دم طنین. مولوی. کی از طنین ذبابی پلنگ راست زیان کی از حنین حبابی نهنگ راست خطر. قاآنی. - طنین الاذن، الریح فی الاذن. - طنین ذوالاربع، در سامعه سه قسمت میشود، دو قسمت در نسبت 89 که آنها را طنینی گویند و ’ط’ علامت آنست، و یک قسمت را که کوچکتر است درنسبت 2021 بقیه نامند. - طنین صوت، (اصطلاح فیزیک) عبارتست از طرز ترکیب اصوات اصلیه با اصوات فرعیه
شهری است به روم. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). جائیست ببلاد روم و آن بنام بانی آنجا طمین بن الروم بن الیفزبن بن سام بن نوح موسوم گشته است. ابوتمام ذکر آن در شعر خویش آرد در قصیدتی بمدح خالد بن یزید بن مزید: و لما رأی ̍ توفیل آیاتک التی اذاما اتلأبّت لایقاومها الصلب تولی و لم یأل الردی فی اتباعه کأن الردی فی قصده هائم صب کأن بلاد الروم عمت بصیحه فضمت حشاها او رغا وسطها السقب بصاغره القصوی و طمین و اقتری بلاد قرنطاؤوس وابلک السکب. (از معجم البلدان)
شهری است به روم. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). جائیست ببلاد روم و آن بنام بانی آنجا طمین بن الروم بن الیفزبن بن سام بن نوح موسوم گشته است. ابوتمام ذکر آن در شعر خویش آرد در قصیدتی بمدح خالد بن یزید بن مزید: و لما رأی ̍ توفیل آیاتک التی اذاما اتلأبّت لایقاومها الصلب تولی و لم یأل الردی فی اتباعه کأن الردی فی قصده هائم صب کأن بلاد الروم عمت بصیحه فضمت حشاها او رغا وسطها السقب بصاغره القصوی و طمین و اقتری بلاد قرنطاؤوس وابلک السکب. (از معجم البلدان)
ابن زبیب تابعی است. (منتهی الارب). تابعی در سنت اسلامی عنوان محترمانه ای برای کسانی است که پیامبر اسلام را ندیدند، اما با صحابه رابطه داشتند و از ایشان دانش دینی گرفتند. این نسل دوم، ستون های اولیه جامعه اسلامی پس از عصر پیامبر را تشکیل دادند. با تلاش تابعین، علوم اسلامی از مکه و مدینه به سراسر قلمرو اسلامی گسترش یافت و بنیاد علمی مسلمانان تقویت شد.
ابن زبیب تابعی است. (منتهی الارب). تابعی در سنت اسلامی عنوان محترمانه ای برای کسانی است که پیامبر اسلام را ندیدند، اما با صحابه رابطه داشتند و از ایشان دانش دینی گرفتند. این نسل دوم، ستون های اولیه جامعه اسلامی پس از عصر پیامبر را تشکیل دادند. با تلاش تابعین، علوم اسلامی از مکه و مدینه به سراسر قلمرو اسلامی گسترش یافت و بنیاد علمی مسلمانان تقویت شد.
هنگام و حین. (ناظم الاطباء). اصل آن حین و تا بر آن افزایند چنانکه در تلان افزایند. (از منتهی الارب). و ربما ادخلوا علیه التاء. قال ابووجره السعدی: العاطفون تحین ما من عاطف والمطعمون زمان این المطعم. (اقرب الموارد). و گاه بر آن (حین) تا زیاده کنند و گویند تحین. (منتهی الارب)
هنگام و حین. (ناظم الاطباء). اصل آن حین و تا بر آن افزایند چنانکه در تلان افزایند. (از منتهی الارب). و ربما ادخلوا علیه التاء. قال ابووجره السعدی: العاطفون تحین ما من عاطف والمطعمون زمان َ این المطعم. (اقرب الموارد). و گاه بر آن (حین) تا زیاده کنند و گویند تحین. (منتهی الارب)
قریه ای است میان ارسوف و قیساریه بشام و قبر شعیب بدانجاست. قریه ای بین طبریه و عکا و از آنجا تا طبریه دو فرسنگ است و صلاح الدین ایوبی را با صلیبیون در این جا جنگی بزرگ روی داد و فتحی عظیم نصیب وی گردید. و بنزدیکی آن قریۀ کوچکی است بنام خباریه و گویند قبر شعیب بدین قریه است، و نیز نام جائی است میان فرما و بلبیس بمصر و بدانجا دریاچه ای است که ماهی معروف به حطینی را از آن دریاچه صید کنند
قریه ای است میان ارسوف و قیساریه بشام و قبر شعیب بدانجاست. قریه ای بین طبریه و عکا و از آنجا تا طبریه دو فرسنگ است و صلاح الدین ایوبی را با صلیبیون در این جا جنگی بزرگ روی داد و فتحی عظیم نصیب وی گردید. و بنزدیکی آن قریۀ کوچکی است بنام خباریه و گویند قبر شعیب بدین قریه است، و نیز نام جائی است میان فرما و بلبیس بمصر و بدانجا دریاچه ای است که ماهی معروف به حطینی را از آن دریاچه صید کنند