جدول جو
جدول جو

معنی طبقا - جستجوی لغت در جدول جو

طبقا(طَ)
بلغت رومی نوعی از گندم باشد، لکن باریکتر از گندم است و آنرا بفارسی کاکل گویند. خوردن آن اسب را ضرر نرساند، لکن آدمی را ضرر به معده رساند. (برهان) (آنندراج). نوعی از گندم است، اما باریکتربود، و حشیش وی یک بالای مرد بود، و در سردسیرها کارند، و آنرا کاکل خوانند و مزاج وی مانند مزاج گندم بود، لکن نفاخ بود و نان وی چون گرم بود نیکو بود، اما چون سرد شود بد بود و دیر از معده بگذرد و اگر از آرد وی حسوئی سازند، سینه را پاک گرداند، و سرفۀ سخت را نافع بود، و بول براند، گرده و مثانه را پاک کند، و مضر بود بمعده، و نفخ و قراقر پیدا کند، و اگر اسب بخورد هیچ مضرت به وی نرسد، چنانکه از گندم مضرت میرسد. (اختیارات بدیعی). به یونانی نوعی از گندم باریک است. و بقول جالینوس سلت است. و بقول صاحب تحفه شیلم است. توهم کرده کسی که آنرا خندروس دانسته. (فهرست مخزن الادویه). شیلم است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
طبقا
لاتینی تازی کاکل گونه ای گندم، شلمک از گیاهان
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
فرهنگ لغت هوشیار
طبقا
وفقٌ
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به عربی
طبقا
Accordantly, Accordingly
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به انگلیسی
طبقا
de manière conforme
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به فرانسوی
طبقا
de manera acorde
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
طبقا
соответственно
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به روسی
طبقا
entsprechend
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به آلمانی
طبقا
відповідно
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به اوکراینی
طبقا
zgodnie
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به لهستانی
طبقا
de maneira conforme
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به پرتغالی
طبقا
مطابق طریقے سے
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به اردو
طبقا
conformemente
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
طبقا
অনুযায়ী
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به بنگالی
طبقا
ตามที่
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به تایلندی
طبقا
kwa mujibu wa
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به سواحیلی
طبقا
一致して
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به ژاپنی
طبقا
相应地
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به چینی
طبقا
בהתאם
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به عبری
طبقا
일치하게
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به کره ای
طبقا
sesuai dengan
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
طبقا
अनुकूल रूप से
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به هندی
طبقا
overeenkomstig
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به هلندی
طبقا
uyumlu bir şekilde
تصویری از طبقا
تصویر طبقا
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طباق
تصویر طباق
متضاد، مطابق، برابر، دو چیز را با هم سنجیدن و موافق ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبقه
تصویر طبقه
مرتبه، درجه، یک دسته یا صنف از مردم، هر یک از قسمت های ساختمان که دارای یک سقف و یک کف است، در علم زمین شناسی چینه، دسته، گروه، رسته، در علم جامعه شناسی مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم تفاوت دارند مثلاً طبقۀ روحانیان، طبقۀ کارمندان دولت، طبقۀ بازرگانان، طبقۀ پیشه وران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبقات
تصویر طبقات
طبقه ها، مرتبه ها، درجه ها، دسته ها یا اصناف از مردم، در علم زمین شناسی چینه ها، دسته ها، گروه ها، رسته ها، در علم جامعه شناسی مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم تفاوت دارند، جمع واژۀ طبقه
فرهنگ فارسی عمید
(طَ بَ)
جمع واژۀ طبقه. مراتب. درجات. پایه ها. جماعتی از مردمان. (تاریخ بیهقی) : طبقات الناس، اجناس مختلفه از مردم. (منتهی الارب). گروه ها. دسته ها: و ندیدم او را (بوالعسکر) هیچوقت در مجلس سلطان بخوردن شراب و بچوگان و دیگر چیزها، چنانکه ابوطاهر سیمجوری و طبقات ایشان را دیدم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 243). و سراهنگان و طبقات لشکر را همچون بندگان درم خریده داشتندی. (فارسنامه ابن البلخی ص 43).
اهل بغداد را زنان بینی
طبقات طبق زنان بینی.
خاقانی.
طبقات مردم از صدق یقین و خلوص اعتقاد دست به مبایعۀ او یازیدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 279). تاش آن صلات و مبرات بر طبقات لشکر خویش هزینه کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 67)، بر کتبی اطلاق میشود که در آنها ترجمه احوال عالمان و حکیمان و فقیهان و شاعران و پزشکان و محدثان و جز آنان باشد. جرجی زیدان مینویسد: علما برای تحقیق مسائل علوم قرآن وحدیث و نحو و ادب ناگزیر شدند که به بحث در اسانید آنها بپردازند و احادیث یا مسائل ضعیف را از متین بازشناسند و این هدف آنان را به تحقیق درباره راویان اسانید و ترجمه احوال آنان برانگیخت تا آنجا که یکی از شرایط اجتهاد در فقه را معرفت اخبار درباره متون و اسانید احادیث قرار دادند، چنانکه فقیه باید به احوال ناقلان و راویان احاطه داشته باشد و عدول و ثقات و مطعون و مردود از هم بازشناسد و بوقایع مخصوص آنها آگاهی یابد از این رو راویان هر فنی را بطبقاتی تقسیم کردند و در نتیجه، بترجمه احوال طبقاتی، مانند عالمان و ادیبان و فقیهان و نحویان دست یازیدند و از جملۀ آنها میتوان طبقات شاعران و ادیبان و نحویان و فقیهان و شجاعان و محدثان و لغوی دانان و مفسران و حافظان و متکلمان و نسب شناسان و پزشکان و حتی ندیمان و مغنیان و جز آنان را نام برد. و درباره هر یک کتابی تألیف کردند... و قدیمترین کتب طبقات که ما بدان دست یافته ایم کتاب طبقات صحابه تألیف محمد بن سعید معروف به واقدی است. متوفی بسال 230 هجری قمری و آن کتاب بزرگی است که چه بسامشتمل بر ده و اند مجلد باشد و در آن تراجم احوال صحابه و تابعین و خلفا تا روزگار مؤلف آمده است. و مجلدات این کتاب در کتابخانه های جهان پراکنده است، از آنجمله جلد دوم آن در کتاب خانه خدیوی مصر موجود است و هنگامی که ما به نوشتن این سطور مشغول بودیم، اطلاع یافتم که یک انجمن علمی آلمانی بطبع آن اهتمام ورزیده و جلد اول آن منتشر شده است. از آن پس طبقات الشعرا تألیف ابن قتیبه متوفی بسال 276 هجری قمری امسال در لیدن به اهتمام استاد دکویه خاورشناس نامور هلندی چاپ شده است. آنگاه مؤلفان به تألیف طبقات بسیاری در ازمنۀ مختلف پرداختند و کتب تراجم بزرگی در این باره استخراج کردند، مانند وفیات الاعیان در وفیات و فوات الوفیات و جز اینها. (از تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان چ مصر ج 3 ص 89). گذشته از اینها کتب معروف دیگری نیز درباره طبقات به فارسی و عربی تألیف و انتشار یافته است، مانند: طبقات الاطبا تألیف ابن اصیبعه و طبقات الشافعیه تألیف عبدالرحیم الاسنوی و طبقات الشیعه تألیف سیدعلیخان کبیر موسوم به الدرجات الرفیعه و طبقات ناصری تألیف منهاج الدین سراج و طبقات النحاه تألیف ابن الازرق و طبقات النحاه تألیف عبدالرحمن جلال الدین قرطبی و غیره
لغت نامه دهخدا
باقی داشتن بجای ماندن چیزی را باقی ماندن زنده داشتن باقی گذاشتن، رعایت مرحمت کردن بخشودن مهربانی کردن بر کسی شفقت کردن، اصلاح کردن میان قومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبقات
تصویر طبقات
جمع طبقه، مراتب، درجات، پایه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبقات
تصویر طبقات
((طَ بَ))
جمع طبقه، درجات، مرتبه ها، گروه ها، جماعات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبعا
تصویر طبعا
به خودی خود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طبقه
تصویر طبقه
آشکوب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابقا
تصویر ابقا
میانجی گری، نگه داشت، واگذاشت
فرهنگ واژه فارسی سره
اشکوبه ها، طبقه ها، مرتبه ها، درجه ها، پایه ها، مراتب، گروه ها، جماعات، ترجمان احوال (دانشمندان)
فرهنگ واژه مترادف متضاد