- طبایعی
- کیانایی: کسانی که اپرام (طبیعت) را سازنده جهان می دانند، کسانی که آدمی را آفریده کیانای چارینه می دانند حکیمی که آدمی را آفریده از چهار طبیعت (طبایع اربع) می داند، حکیمی که طبیعت و دهر را خالق جهان می دانست
معنی طبایعی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حکیمی که آدمی را آفریده از چهار طبیعت (طبایع اربع) می داند، حکیمی که طبیعت و دهر را خالق جهان می دانست
سرشتین، نیادی، بهنجار
مربوط به طبیعت، ذاتی، فطری، در فلسفه کسی که هر چیز را به طبیعت نسبت دهد، هر یک از طبیعیون، معتقد به اصالت ماده، طبایعی، عادی و معمولی مثلاً رفتار طبیعی، منسوخ، از رشته های دورۀ متوسطه در نظام آموزشی قدیم، مقابل مصنوعی، آنچه ساختۀ دست انسان نیست
طبیعت ها، قسمتهایی از جهان که ساخته دست بشر نیست مانند گیاهان ها، جانوران ها، جنگل ها، دریاها، کوه و بیابان ها، جهان هستی، قضاها و قدرها، روزگارها، فطرت ها، سرشت ها، نهادها، عناصر چهارگانه شامل آب ها، بادها، خاک و آتش، غریزه ها، جمع واژۀ طبیعت
عملی، سرشتی، خلقی، صناعی، ذاتی
سجایا، خویها
منسوب به طباع، طرفدار طبیعت طبایعی
((طَ))
فرهنگ فارسی معین
منسوب به طبیعت، فطری، ذاتی، عالم علم طبیعی، کسی که امور جهان را به طبیعت نسبت می دهد و به خدا اعتقادی ندارد
Natural, Spontaneous
естественный , спонтанный
natürlich, spontan
природний , спонтанний
naturalny, spontaniczny
natural, espontâneo
naturale, spontaneo
natural, espontáneo
naturel, spontané
natuurlijk, spontaan
प्राकृतिक , स्वाभाविक
alami, spontan
طبيعيٌّ , عفويٌّ
자연의 , 자발적인
טבעי , ספונטני
自然的 , 自发的
自然の , 自発的な
doğal, doğaçlama
asili, ya kujitokeza
ธรรมชาติ , ตามธรรมชาติ
প্রাকৃতিক , স্বতঃস্ফূর্ত
قدرتی , خودبخود
با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
مبایعت، با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
طایع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)