- طاهرون
- جمع طاهر درحالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) پاکان پاکیزگان
معنی طاهرون - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع طاهر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) ائمه طاهرین باجداد طاهرین
عمل راه رفتن، (تصوف) سلوک
رسم و طریقه و عادت و آداب و رسوم
یک فرد از ایل شاهسون
رود بزرگ رودخانه بزرگ رودخانه عظیم، رود بزرگ ساز سیم بزرگ آلات موسیقی تار بمی که در اکثر سازها بندند مقابل نوعی ساز شهرود
فرانسوی کلاه تگاوی (تگاو قیف)
جمع صابر در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
نوعی جامۀ ابریشمی، نوعی خز
در دورۀ صفویه، قبایل حامی شاه، در دورۀ صفویه، سربازان مخصوص شاه، از ایل های بزرگ ایران که در حدود تبریز و اردبیل و قزوین سکنی دارند، هر یک از اعضای ایل شاهسون، شاه دوست، دوستدار شاه
صد و نهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹ آیه، جحد، عباده
روی، هفت جوش که عبارت از آلیاژ فلز می باشد و آنها عبارتند از: طلا و نقره و مس و قلع و سرب و آهن و روی، مس زرد
جمع طالح، تباه ها، بدکرداران
نوعی جامه ابریشمین تیره گون. یا خز طارونی. قسمی خزاد کن. یا گنبد طارونی. آسمان. پارسی است تارونی گونه ای جامه ابریشمی
جمع قاهر، چیرگان
دروندان بیدینان ناگروایان پوشانندگان، جمع کافر در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
رود بزرگ، نوعی ساز
نوعی جامه ابریشمی تیره گون
معکوس، بالعکس
فرانسوی مهمیز سیخک (سعید نفیسی)
دختر دشتان (دشتان حائض)
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پاک، خالص، مؤنث طاهر، زن پاک، مبرا از عیب، لقب فاطمه زهرا (س)، لقب خدیجه همسر پیامبر (س)
سیخک، مهمیز
تهران
یکی از عنوانهای اشراف و نجبای اروپا
طی طریق کننده، راه پیما
تاریک، تار
قاصد، پیک، دربان، پاسبان، نقیب، برای مثال چون دست کلیم پای گلگونش / هارون وزیر گشته هارونش (خاقانی۱ - ۴۳) ، سام نریمان چاکرش، رستم نقیب لشکرش / هوشنگ هارون درش، جم حاجب بار آمده (خاقانی - ۳۹۱)
زن پاک، زن پاک از نجاست و از عیوب
از لقب های سابق اشراف و نجبا در اروپا