بخت، اقبال، سرنوشت، جزئی از منطقه البروج در افق شرقی که قدما معتقد به نحوست یا سعادت آن در زمان مورد نظر خود بوده اند، تفالی که از طلوع ستاره بزنند راجع به سعد یا نحس، طلوع کننده طالع میمون: کنایه از طالع مبارک، طالع خجسته، طالع فرخنده، بخت فرخنده، طالع سعد، طالع مسعود، طالع همایون
بخت، اقبال، سرنوشت، جزئی از منطقه البروج در افق شرقی که قدما معتقد به نحوست یا سعادت آن در زمان مورد نظر خود بوده اند، تفالی که از طلوع ستاره بزنند راجع به سعد یا نحس، طلوع کننده طالع میمون: کنایه از طالع مبارک، طالع خجسته، طالع فرخنده، بخت فرخنده، طالع سعد، طالع مسعود، طالع همایون
طاعت. رجوع به طاعت شود. نزد فرقۀ معتزله سازواری با خواست حق و نزد اهل سنت و جماعت سازواری با فرمان حق است، بی آنکه با خواست او عزاسمه سازوار باشد و مورد اختلاف در این باره آن است که آیا واجب است مأموریت مطمح خواست حق واقع شود یا نه ؟ معتزله برآنند که واجب است و اهل سنت گویند واجب نیست چه حق تعالی گاهی بغیر آنکه به ارادۀ خود نظری داشته باشد فرمان میدهد مانند آنکه ابولهب را به ایمان فرمان داد با آنکه میدانست صدور ایمان از ابولهب محال باشد. و کسی که بمحال بودن چیزی عالم باشد البته آنچیز را مطمح خواست خود قرار ندهد. پس ثابت شد که فرمان دادن ممکن است بدون خواست و اراده باشد بنابراین باید یقین کرد که فرمانبرداری حق عبارت است از سازواری با فرمان او نه سازواری با خواست او جل شأنه. چنانکه این مطلب از تفسیر کبیر امام فخر مستفاد میشود، در تفسیر این آیۀ مبارکه: یا ایهاالذین آمنوا اطیعوااﷲ و اطیعواالرسول. (قرآن 32/3). و طاعت اعم از عبادت است زیرا لفظ عبادت غالباً در مورد بزرگداشت حق جل ذکره استعمال میشود آن هم در غایت تعظیم. و طاعت درسازواری با فرمان خدای و فرمان غیر خدای نیز استعمال گردد و عبودیت اظهار فروتنی و خود را خوار شمردن باشد. از این رو عبادت از حیث معنی رساتر از طاعت است چه عبادت، بتعبیر دیگر عبارت است از تذلل، و طاعت عمل به امر و ترک آنچه نهی شده است، هر چند از روی کراهت باشد. پس اداء وام، و انفاق زن و مانند آن را، فرمانبرداری خدای نامند نه پرستش حق. و روا باشد استعمال طاعت در مورد مخلوق آنهم در غیر معصیت و استعمال عبادت و پرستش در غیر مورد خالق نارواست. اما لفظ قربت از طاعت هم اخص است، لاعتبار معرفه المتقرب الیه فیها و عبادت از قربت و طاعت هم اخص باشد. کذا فی کلیات ابی البقاء. (از کشاف اصطلاحات الفنون) : فجلس مجلساً عاماً بحضره اولیاء الدعوه... فرغبوا الی امیرالمؤمنین فی القیام بحق اﷲ فیهم، و التزموا ما اوجبه اﷲ من الطاعه علیهم. (تاریخ بیهقی ص 201)
طاعت. رجوع به طاعت شود. نزد فرقۀ معتزله سازواری با خواست حق و نزد اهل سنت و جماعت سازواری با فرمان حق است، بی آنکه با خواست او عزاسمه سازوار باشد و مورد اختلاف در این باره آن است که آیا واجب است مأموریت مطمح خواست حق واقع شود یا نه ؟ معتزله برآنند که واجب است و اهل سنت گویند واجب نیست چه حق تعالی گاهی بغیر آنکه به ارادۀ خود نظری داشته باشد فرمان میدهد مانند آنکه ابولهب را به ایمان فرمان داد با آنکه میدانست صدور ایمان از ابولهب محال باشد. و کسی که بمحال بودن چیزی عالم باشد البته آنچیز را مطمح خواست خود قرار ندهد. پس ثابت شد که فرمان دادن ممکن است بدون خواست و اراده باشد بنابراین باید یقین کرد که فرمانبرداری حق عبارت است از سازواری با فرمان او نه سازواری با خواست او جل شأنه. چنانکه این مطلب از تفسیر کبیر امام فخر مستفاد میشود، در تفسیر این آیۀ مبارکه: یا ایهاالذین آمنوا اطیعوااﷲ و اطیعواالرسول. (قرآن 32/3). و طاعت اعم از عبادت است زیرا لفظ عبادت غالباً در مورد بزرگداشت حق جل ذکره استعمال میشود آن هم در غایت تعظیم. و طاعت درسازواری با فرمان خدای و فرمان غیر خدای نیز استعمال گردد و عبودیت اظهار فروتنی و خود را خوار شمردن باشد. از این رو عبادت از حیث معنی رساتر از طاعت است چه عبادت، بتعبیر دیگر عبارت است از تذلل، و طاعت عمل به امر و ترک آنچه نهی شده است، هر چند از روی کراهت باشد. پس اداء وام، و انفاق زن و مانند آن را، فرمانبرداری خدای نامند نه پرستش حق. و روا باشد استعمال طاعت در مورد مخلوق آنهم در غیر معصیت و استعمال عبادت و پرستش در غیر مورد خالق نارواست. اما لفظ قربت از طاعت هم اخص است، لاعتبار معرفه المتقرب الیه فیها و عبادت از قربت و طاعت هم اخص باشد. کذا فی کلیات ابی البقاء. (از کشاف اصطلاحات الفنون) : فجلس مجلساً عاماً بحضره اولیاء الدعوه... فرغبوا الی امیرالمؤمنین فی القیام بحق اﷲ فیهم، و التزموا ما اوجبه اﷲ من الطاعه علیهم. (تاریخ بیهقی ص 201)
از شعراء ترکیۀ عصر سلطان سلیم، و با نجاتی و صنعی که آنان نیزاز شعراء معاصر وی بوده اند، مشاعره و بذله گوئی داشته، وی را دیوانی است به ترکی. (قاموس الاعلام ترکی)
از شعراء ترکیۀ عصر سلطان سلیم، و با نجاتی و صنعی که آنان نیزاز شعراء معاصر وی بوده اند، مشاعره و بذله گوئی داشته، وی را دیوانی است به ترکی. (قاموس الاعلام ترکی)
مؤنث طالق. زن وارستۀ از قید نکاح. ج، طوالق، شتر مادۀ بر سر خود گذاشته، ناقه ای که شبان جهت خود بگذارد و بر آب ندوشد، لیله طالقه، شب نه گرم و نه سرد. ج، لیال طوالق. (منتهی الارب)
مؤنث طالق. زن وارستۀ از قید نکاح. ج، طوالق، شتر مادۀ بر سر خود گذاشته، ناقه ای که شبان جهت خود بگذارد و بر آب ندوشد، لیله طالقه، شب نه گرم و نه سرد. ج، لیال طوالق. (منتهی الارب)
طلاع. واقف گردیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (المصادر زوزنی) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، به چیزی نگریستن برای وقوف یافتن بر آن. (آنندراج). پیوسته در چیزی نگریستن. (تاج المصادر بیهقی) ، چیزی به کسی نوشتن تا واقف گردد. (منتهی الارب) (از المصادر زوزنی) (از تاج المصادر بیهقی) ، ظاهر کردن حال را. (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به مطالعت و مطالعه شود
طِلاع. واقف گردیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (المصادر زوزنی) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، به چیزی نگریستن برای وقوف یافتن بر آن. (آنندراج). پیوسته در چیزی نگریستن. (تاج المصادر بیهقی) ، چیزی به کسی نوشتن تا واقف گردد. (منتهی الارب) (از المصادر زوزنی) (از تاج المصادر بیهقی) ، ظاهر کردن حال را. (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به مطالعت و مطالعه شود
نگریستن به هر چیز برای واقف شدن به آن و تأمل و تفکر و اندیشه. نظر به دقت. (ناظم الاطباء). فرهنگستان ایران بجای این کلمه ’بررسی’ را پذیرفته است: بازرگان از مطالعۀ ضیعت و معامله و تجارت بازگشت. (سندبادنامه ص 157). چون به بست رسید به مطالعۀ اعمال و تجدید عهد احوال رعیت مشغول شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 407). ملک را خیال مطالعۀ جمال لیلی در دل آمد تا چه صورت است که موجب چندین فتنه است. (گلستان). - مطالعۀ نفس، فرورفتن در خود. مشاهدۀ درون. بررسی معرفت بوسیلۀ خود معرفت. و رجوع به لاروس و روانشناسی از لحاظ تربیت تألیف دکتر سیاسی شود. ، به اندیشه خواندن نامه ای را بی آواز. مرور کردن کتابتی به چشم بی آواز خواندن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قرائت. مطالعۀ کتاب، خواندن کتاب. (ناظم الاطباء) : و معلوم است که مطالعۀ کتب و گزیدن سخنها و شرح دادن... در میان این زحمت ممکن نباشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). پدر منزوی گشت و ملک بدو بازگذاشت و به مطالعۀ کتب و مجالست اهل ادب پرداخت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 337)، {{اسم}} مکتوب. مرقومه. نامه. صاحب فلان بداند که مطالعۀ او رسید و بر رأی ما عرضه کردند. (عتبهالکتبه). گفت که (ابوالمعالی هبهاﷲ) در سال گذشته مطالعه به امیرالمؤمنین نوشتم مشتمل بر اینکه امسال سعی نمودم و ارتفاعات را ضبط کردم. دوازده هزار حاصل شد. (تجارب السلف). (خلیفه) آن مطالعه را جوابی فرمود مشتمل بر نوازش. (تجارب السلف). مطالعۀ دیگر به امیرالمؤمنین نوشتم و مقدار حاصل بنمودم خلیفه جواب مطالعه فرمود مشتمل بر استمالت. (تجارب السلف)، (اصطلاح عرفانی) عبارت از توفیقات حق تعالی مرعارفین راست. (اصطلاحات شاه نعمت اﷲ) (ازفرهنگ مصطلحات عرفا). توفیقات حق بدون طلب و سؤال در حق عارفان که تحمل بار سنگین خلافت را کرده اند، درآنچه به حوادث کون باز گردد. (از تعریفات جرجانی). و رجوع به مطالعت و مطالعه شود
نگریستن به هر چیز برای واقف شدن به آن و تأمل و تفکر و اندیشه. نظر به دقت. (ناظم الاطباء). فرهنگستان ایران بجای این کلمه ’بررسی’ را پذیرفته است: بازرگان از مطالعۀ ضیعت و معامله و تجارت بازگشت. (سندبادنامه ص 157). چون به بست رسید به مطالعۀ اعمال و تجدید عهد احوال رعیت مشغول شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 407). ملک را خیال مطالعۀ جمال لیلی در دل آمد تا چه صورت است که موجب چندین فتنه است. (گلستان). - مطالعۀ نفس، فرورفتن در خود. مشاهدۀ درون. بررسی معرفت بوسیلۀ خود معرفت. و رجوع به لاروس و روانشناسی از لحاظ تربیت تألیف دکتر سیاسی شود. ، به اندیشه خواندن نامه ای را بی آواز. مرور کردن کتابتی به چشم بی آواز خواندن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قرائت. مطالعۀ کتاب، خواندن کتاب. (ناظم الاطباء) : و معلوم است که مطالعۀ کتب و گزیدن سخنها و شرح دادن... در میان این زحمت ممکن نباشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). پدر منزوی گشت و ملک بدو بازگذاشت و به مطالعۀ کتب و مجالست اهل ادب پرداخت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 337)، {{اِسم}} مکتوب. مرقومه. نامه. صاحب فلان بداند که مطالعۀ او رسید و بر رأی ما عرضه کردند. (عتبهالکتبه). گفت که (ابوالمعالی هبهاﷲ) در سال گذشته مطالعه به امیرالمؤمنین نوشتم مشتمل بر اینکه امسال سعی نمودم و ارتفاعات را ضبط کردم. دوازده هزار حاصل شد. (تجارب السلف). (خلیفه) آن مطالعه را جوابی فرمود مشتمل بر نوازش. (تجارب السلف). مطالعۀ دیگر به امیرالمؤمنین نوشتم و مقدار حاصل بنمودم خلیفه جواب مطالعه فرمود مشتمل بر استمالت. (تجارب السلف)، (اصطلاح عرفانی) عبارت از توفیقات حق تعالی مرعارفین راست. (اصطلاحات شاه نعمت اﷲ) (ازفرهنگ مصطلحات عرفا). توفیقات حق بدون طلب و سؤال در حق عارفان که تحمل بار سنگین خلافت را کرده اند، درآنچه به حوادث کون باز گردد. (از تعریفات جرجانی). و رجوع به مطالعت و مطالعه شود
فرمانبرداری کردن اطاعت کردن، عبادت کردن، فرمانبرداری اطاعت، عبادت. یا طاعت بهایی. طاعات و عباداتی که به منظور مزد و ثواب به جا آورده شود و آن در نظر صوفی شرک است صوفی باید طاعت برای خدا کند نه یافتن بهشت و امثال آن
فرمانبرداری کردن اطاعت کردن، عبادت کردن، فرمانبرداری اطاعت، عبادت. یا طاعت بهایی. طاعات و عباداتی که به منظور مزد و ثواب به جا آورده شود و آن در نظر صوفی شرک است صوفی باید طاعت برای خدا کند نه یافتن بهشت و امثال آن
دیدار، رخسار چهره، یک شکوفه خرما، گریبانه آرایش نیامی ریژباره (ریژ هوا و هوس)، تک پران زنی را گویند که گاه خود را به مردان بیگانه بنمایاند، همه دان آگاه از چند و چون زندگی دیگران
دیدار، رخسار چهره، یک شکوفه خرما، گریبانه آرایش نیامی ریژباره (ریژ هوا و هوس)، تک پران زنی را گویند که گاه خود را به مردان بیگانه بنمایاند، همه دان آگاه از چند و چون زندگی دیگران