جدول جو
جدول جو

معنی طاغوتی - جستجوی لغت در جدول جو

طاغوتی
سرکش، متعدی، بیدادگر، ستمگر، ظالم
متضاد: دادگر، عادل، سرکش، مستکبر
متضاد: مستضعف، استکبار، سلطنت طلب، اشرافی، پرتحمل، پرزرق وبرق
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاهوتی
تصویر لاهوتی
عالم به علم لاهوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاغوت
تصویر طاغوت
متعدی، سرکش، شیطان که انسان را از راه راست باز دارد
هر چیز باطل که آن را پرستش کنند، هر معبودی جز خدا، بت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، بد، جبت، وثن، ژون، آیبک، بغ، صنم، ایبک، فغ، شمسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاروتی
تصویر هاروتی
ساحر، ساحری
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی بیابانی و خودرو با برگ های کوچک معطر که به عنوان چاشنی و دارو به کار می رود، کتکتو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طارونی
تصویر طارونی
نوعی جامۀ ابریشمی، نوعی خز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاقوتی
تصویر یاقوتی
به رنگ یاقوت، سرخ، از جنس یاقوت، در علم زیست شناسی نوعی انگور سرخ رنگ با حبه های ریز و گرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاووسی
تصویر طاووسی
رنگ سبز طلایی، به رنگ پر طاووس، دارای چنین رنگی، در علم زیست شناسی درختچه ای زینتی با شاخه های نازک سبز رنگ، برگ های باریک ساده و گل های زرد معطر شبیه گل اقاقیا که گونه های مختلف دارد، نوعی جامۀ رنگین
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به بیت البلاط، ابوسعید مسلمه بن علی بلاطی، محدث و ساکن مصر بود. وی بسال 190 هجری قمری در مصر درگذشت. (از معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تی ی)
منسوب به حانوت. کلبه دار. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
محمد بن عمر حانوتی، ملقب به شمس الدین، فقیهی از حنفیان اهل قاهره (928-1010 هجری قمری)، او راست: اجابهالسائلین در فقه، فتاوی حانوتی، (الاعلام زرکلی ص 941 از فهرست کتاب خانه خدیوی)
لغت نامه دهخدا
لات، عزی، بت، (منتهی الارب)، نصب، بدّ نصب، صنم، وثن، جبت، جادوگر، ساحر، شیطان، دیو، جادو، کاهن، هر باطل، (منتهی الارب)، هر چه جز خدا که آن را پرستند، (منتهی الارب)، هرچه آن را پرستند جز خدای عز و جل، (زمخشری)، آنچه پرستند بجز خدای تعالی، (مهذب الاسماء)، آنچه پرستند دون از خدای تعالی، (السامی)، هرچیز که پرستند سوای خدای تعالی، سرکش از اهل کتاب، (منتهی الارب)، مردۀ اهل کتاب، واحد و جمع در وی یکسان است، ج، طواغیت، طواغ، (منتهی الارب)، مرده از جن، جن مارد، هر پیشوائی در گمراهی و ضلال، مضل، گمراه کننده، سر و پیشرو ضلالی، صارف از طریق خیر، و در کلام مشایخ است: کل ما شغلک عن الحق فهو طاغوتک، (آنندراج)، و بعقیدۀ نگارنده، این کلمه از مادۀ طغیان می آید، به معنی تورانی است و جبت نیز از قبط است، و عرب زشتی و ظلم تورانی را بوسیلۀ ایرانیان و قبط را بوسیلۀ یهود شناخته است، و بعید نیست مراد از طاغوت، خدای مصریان، همان ’طت’ یا ’ثت’ باشد، چه با جبت (قبط) در قرآن مجید آمده است، اختلافی هم که در معنی آن شده است، دلیل اجنبی بودن و قدمت ورود آن بزبان و کمی استعمال آن است، رجوع به کلمه طغیان و توران و ترک و هون شود، از حد درگذشتن، (تاج المصادر بیهقی) (دهار) :
نه چون چیپال هند از جور تختی کرده طاغوتش
نه چون خاقان چین از ظلم ناجی داده طغیانش،
خاقانی،
آن فرشتۀ عقل چون هاروت شد
سحرآموزدو صد طاغوت شد،
مولوی،
تن چو شد بیمار دارو جوت کرد
زر قوی شد مر ترا طاغوت کرد،
مولوی،
از خدایت چاره هست از قوت نی
چاره هست از دین از طاغوت نی،
مولوی،
،
کعب بن اشرف یهودی، (منتهی الارب)، معنی اخیر در حدیث و در آراء مفسران آمده است: زعامت آن ملاعین، با طاغوتی که به چرا معروف بود موکول بود، (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
نوعی چای: چای باروتی
لغت نامه دهخدا
نادرست نویسی یاغوتی یا کندی برنگ یاقوت. یا انگور یاقوتی. نوعی انگور که دانه آن ریزو قرمز مایل به سیاه است و چون بنمک برسد رنگ آن سیاه تیره شود، یاقوت ساخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
مانند هاروت بودن ساحری جادوگری (بهاروتی اززهره دل برده بود چوهاروت صد پیش اومرده بود) (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
خاکی این جهانی منسوب به ناسوت زمینی ارضی این جهانی. ناسودمند. نامفیدمضرزیان بخش، بی فایده بیحاصل بیهوده مقابل سودمند
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی حلوا که آنرا با نشاسته وشکر تهیه کنند ماقوتی: مکمل چو پوشید رخت نبرد ز ماقوت سرخ و ز لیبی زرد. (بسحاق اطعمه فر نظا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاهوتی
تصویر لاهوتی
مینوگان منسوب به لاهوت مقابل ناسوتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاکوتی
تصویر کاکوتی
از ککلیک اوتی ترکی پورچینک اشترپای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داغولی
تصویر داغولی
عیاری مکاری
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی جامه ابریشمین تیره گون. یا خز طارونی. قسمی خزاد کن. یا گنبد طارونی. آسمان. پارسی است تارونی گونه ای جامه ابریشمی
فرهنگ لغت هوشیار
فیسایی: سبز زرین، تاوشی گونه ای جامه رنگین، مروارید رنگین، از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابوتی
تصویر تابوتی
منسوب به تابوت
فرهنگ لغت هوشیار
جادوگر، شیطان، هر که جز خدایتعالی را پرستد، سرکش از اهل کتاب، ساحر، دیو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باروتی
تصویر باروتی
ترکی پارسی گندکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساغوتیه
تصویر ساغوتیه
تازی گشته از ساگو لاتینی ک مگ گونه ای خرمابن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاحونی
تصویر طاحونی
منسوب به طاحون و طاحونه آسی آسیایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاغوت
تصویر طاغوت
بت، هر معبود غیر از خدا، شیطان، سرکش متعدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاقوتی
تصویر یاقوتی
((تِ))
نوعی از انگور که دانه های آن ریز و سرخ رنگ است، به رنگ یاقوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاهوتی
تصویر لاهوتی
منسوب به لاهوت، مقابل ناسوت
فرهنگ فارسی معین
گیاهی است از تیره نعناعیان که برخی گونه هایش به صورت درختچه می باشند و برخی هم علفی است. چون بوی بسیار مطبوعی دارد از آن برای خوشبو کردن ماست و دوغ استفاده می کنند. کاکوتی مقوی معده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طارونی
تصویر طارونی
نوعی جامه ابریشمی تیره گون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاووسی
تصویر طاووسی
منسوب به طاوس، سبز زرین، سبز دینارگون، آن که به چند رنگ زند، نوعی جامه رنگین
فرهنگ فارسی معین
بت، شمن، صنم، بیدادگر، جبار، ستمگر، سرکش، عاصی، گردنکش، جادوگر، ساحر، مارد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شورشگر، سرکش
دیکشنری اردو به فارسی