- طاعم
- مرد بی نیاز و نیکو حال در خوراک
معنی طاعم - جستجوی لغت در جدول جو
- طاعم
- خورنده، چشنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع مطعم، خوردنگاه ها خوردنگاهان خوردنی ها خواره ها جمع مطعم
مطعم ها، جاهای غذا خوردن، خوراک ها، خوردنی ها، جمع واژۀ مطعم
گمان برنده
طعنه زننده،، سرزنش کننده
نرم، ملایم، نازک و لطیف
هر چیز خوردنی، خوراک، خوراکی
خرگاه، سراپرده، گنبد، خانۀ چوبی، نردۀ چوبی یا فلزی، چوب بستی که برای تاک درست می کنند
طارم اخضر: کنایه از آسمان
طارم اطلس: کنایه از آسمان، طارم اخضر
طارم اعلی: کنایه از آسمان، فلک، عرش برین
طارم فیروزه: کنایه از آسمان، طارم اخضر
طارم نیلگون: کنایه از آسمان، طارم اخضر
طارم اخضر: کنایه از آسمان
طارم اطلس: کنایه از آسمان، طارم اخضر
طارم اعلی: کنایه از آسمان، فلک، عرش برین
طارم فیروزه: کنایه از آسمان، طارم اخضر
طارم نیلگون: کنایه از آسمان، طارم اخضر
آزمند، حریص، طمع دارنده، امیدوار
خوردنی، آشامیدنی، خوراک، غذا
فرمانبرداری کردن اطاعت کردن، عبادت کردن، فرمانبرداری اطاعت، عبادت. یا طاعت بهایی. طاعات و عباداتی که به منظور مزد و ثواب به جا آورده شود و آن در نظر صوفی شرک است صوفی باید طاعت برای خدا کند نه یافتن بهشت و امثال آن
طعنه زننده، سرزنش کننده
تیر راست
بندگی، فرمانبرداری، اطاعت، عبودیت
خانه را گویند که از چوب سازند، خرگاه
کلاتی در خیبر، جامه تنک جامه کش، گیاه نازک، فراخزی فراخ عیش نیکو زندگانی، بانعمت: (عیش ناعم)، نرم و نازک: (نبات ناعم ثوب ناعم)
طمع کار، حریص
اطاعت کردن، فرمان بردن، فرمان برداری کردن، عبادت، فرمان برداری
بسیار، جماعت بسیار
شامل تر، فراگیرنده تر، همگانی تر
مزه، کیفیتی که از چشیدن یا نوشیدن چیزی احساس شود مثل شوری، تلخی و شیرینی
شیرینی و تلخی و آنچه مابین آنهاست
فرمانبردار
Flavor