جدول جو
جدول جو

معنی طاعم - جستجوی لغت در جدول جو

طاعم
مرد بی نیاز و نیکو حال در خوراک
تصویری از طاعم
تصویر طاعم
فرهنگ لغت هوشیار
طاعم
خورنده، چشنده
تصویری از طاعم
تصویر طاعم
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مطاعم
تصویر مطاعم
جمع مطعم، خوردنگاه ها خوردنگاهان خوردنی ها خواره ها جمع مطعم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطاعم
تصویر مطاعم
مطعم ها، جاهای غذا خوردن، خوراک ها، خوردنی ها، جمع واژۀ مطعم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاعم
تصویر زاعم
گمان برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاعن
تصویر طاعن
طعنه زننده،، سرزنش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناعم
تصویر ناعم
نرم، ملایم، نازک و لطیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طعام
تصویر طعام
هر چیز خوردنی، خوراک، خوراکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طارم
تصویر طارم
خرگاه، سراپرده، گنبد، خانۀ چوبی، نردۀ چوبی یا فلزی، چوب بستی که برای تاک درست می کنند
طارم اخضر: کنایه از آسمان
طارم اطلس: کنایه از آسمان، طارم اخضر
طارم اعلی: کنایه از آسمان، فلک، عرش برین
طارم فیروزه: کنایه از آسمان، طارم اخضر
طارم نیلگون: کنایه از آسمان، طارم اخضر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طامع
تصویر طامع
آزمند، حریص، طمع دارنده، امیدوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طعام
تصویر طعام
خوردنی، آشامیدنی، خوراک، غذا
فرهنگ لغت هوشیار
فرمانبرداری کردن اطاعت کردن، عبادت کردن، فرمانبرداری اطاعت، عبادت. یا طاعت بهایی. طاعات و عباداتی که به منظور مزد و ثواب به جا آورده شود و آن در نظر صوفی شرک است صوفی باید طاعت برای خدا کند نه یافتن بهشت و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاعن
تصویر طاعن
طعنه زننده، سرزنش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاعل
تصویر طاعل
تیر راست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاعت
تصویر طاعت
بندگی، فرمانبرداری، اطاعت، عبودیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طارم
تصویر طارم
خانه را گویند که از چوب سازند، خرگاه
فرهنگ لغت هوشیار
کلاتی در خیبر، جامه تنک جامه کش، گیاه نازک، فراخزی فراخ عیش نیکو زندگانی، بانعمت: (عیش ناعم)، نرم و نازک: (نبات ناعم ثوب ناعم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طعام
تصویر طعام
((طَ))
خوراک، خوردنی، جمع اطعمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طامع
تصویر طامع
((مِ))
آزمند، حریص، امیدوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاعن
تصویر طاعن
((عِ))
نیزه زننده، طعنه زننده، عیب جویی کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاعت
تصویر طاعت
((عَ))
فرمانبرداری کردن، عبادت کردن، فرمانبرداری، عبادت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طارم
تصویر طارم
((رَ))
تارم، خرگاه، سراپرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناعم
تصویر ناعم
((عِ))
فراوان، فراوان نعمت، نرم، لطیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طامع
تصویر طامع
طمع کار، حریص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاعت
تصویر طاعت
اطاعت کردن، فرمان بردن، فرمان برداری کردن، عبادت، فرمان برداری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طعم
تصویر طعم
مزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعم
تصویر اعم
بسیار، جماعت بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعم
تصویر اعم
شامل تر، فراگیرنده تر، همگانی تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طعم
تصویر طعم
مزه، کیفیتی که از چشیدن یا نوشیدن چیزی احساس شود مثل شوری، تلخی و شیرینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طعم
تصویر طعم
شیرینی و تلخی و آنچه مابین آنهاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاع
تصویر طاع
فرمانبردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعم
تصویر اعم
((اَ عَ مّ))
عام تر، شامل تر، گروه بسیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طعم
تصویر طعم
((طَ عْ))
مزه، جمع طعوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طعم
تصویر طعم
Flavor
دیکشنری فارسی به انگلیسی