جدول جو
جدول جو

معنی طاعل - جستجوی لغت در جدول جو

طاعل
(عِ)
تیر راست. (منتهی الارب). السهم المقوم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
طاعل
تیر راست
تصویری از طاعل
تصویر طاعل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طالع
تصویر طالع
(پسرانه)
طلوع کننده، بخت و اقبال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طالع
تصویر طالع
بخت، اقبال، سرنوشت، جزئی از منطقه البروج در افق شرقی که قدما معتقد به نحوست یا سعادت آن در زمان مورد نظر خود بوده اند، تفالی که از طلوع ستاره بزنند راجع به سعد یا نحس، طلوع کننده
طالع میمون: کنایه از طالع مبارک، طالع خجسته، طالع فرخنده، بخت فرخنده، طالع سعد، طالع مسعود، طالع همایون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاعن
تصویر طاعن
طعنه زننده،، سرزنش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاعم
تصویر طاعم
خورنده، چشنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاعل
تصویر جاعل
جعل کننده، خلق کننده، قرار دهنده، سازنده، گرداننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طایل
تصویر طایل
وسیع، گسترده، کنایه از زیاد، فایده، سود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاعل
تصویر فاعل
به جا آورنده، کنندۀ کاری، در دستور زبان علوم ادبی کلمه ای که انجام فعل به آن نسبت داده می شود، مقابل مفعول، انجام دهندۀ عمل جنسی با دیگری
فاعل بالجبر: در فلسفه آنکه فعل او از روی آگاهی و اختیار است
فاعل مختار: مقابل فاعل بالجبر، آنکه فعل او از روی آگاهی و اختیار است
فرهنگ فارسی عمید
(عَ لَ)
جائی است در اندلس. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
فرمانبرداری کردن اطاعت کردن، عبادت کردن، فرمانبرداری اطاعت، عبادت. یا طاعت بهایی. طاعات و عباداتی که به منظور مزد و ثواب به جا آورده شود و آن در نظر صوفی شرک است صوفی باید طاعت برای خدا کند نه یافتن بهشت و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاعت
تصویر طاعت
بندگی، فرمانبرداری، اطاعت، عبودیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاعن
تصویر طاعن
طعنه زننده، سرزنش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاعم
تصویر طاعم
مرد بی نیاز و نیکو حال در خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
سپر زرنگ زرنگ نام درختی است کوهی و آن بسیار سخت است و از آن تیر و نیزه و سپر و زین سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاعل
تصویر فاعل
کننده کار، عمل کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناعل
تصویر ناعل
درشت سم، گور خر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالع
تصویر طالع
بر آینده، صعود کننده، طلوع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طامل
تصویر طامل
زشتگوی پلید زبان مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساعل
تصویر ساعل
سرفه کننده، حلق، دهان
فرهنگ لغت هوشیار
برنده قاطع، فزونی مزیت، توانایی قدرت، توانگری، فراخی وسعت، فایده سود نفع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راعل
تصویر راعل
خرمای نر
فرهنگ لغت هوشیار
تاول آبله ای می باشد که بسبب سوختن یا کار کردن بر اعضا و دست و پا بهم رسد، بر آمدگی پوست از سوختگی آبله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاعل
تصویر جاعل
پیدا کننده، فریبنده، گرداننده، آفریننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داعل
تصویر داعل
گریزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طائل
تصویر طائل
فزونی، توانائی، قدرت، دستگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاعل
تصویر جاعل
((عِ))
گرداننده، سازنده، جعل کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طایل
تصویر طایل
((یِ))
برنده، قاطع، فزونی، مزیت، توانایی، قدرت، توانگری، فراخی، وسعت، فایده، سود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طالع
تصویر طالع
((لِ))
طلوع کننده، بخت، اقبال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاعن
تصویر طاعن
((عِ))
نیزه زننده، طعنه زننده، عیب جویی کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاعت
تصویر طاعت
((عَ))
فرمانبرداری کردن، عبادت کردن، فرمانبرداری، عبادت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاعل
تصویر فاعل
((عِ))
انجام دهنده، عمل کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طالع
تصویر طالع
بخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جاعل
تصویر جاعل
برساز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فاعل
تصویر فاعل
کنا، کننده، کنشگر
فرهنگ واژه فارسی سره