جدول جو
جدول جو

معنی طاطی - جستجوی لغت در جدول جو

طاطی
یکی از شاگردان هرمس المثلث بالحکمه بوده است، (قفطی ص 150)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طوطی
تصویر طوطی
(دخترانه)
پرنده سبز رنگ و سخنگوست و نام برخی زنان در فارسی دری است.، پرنده ای که بیشتر در نواحی استوایی و جنگلها زندگی می کند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خاطی
تصویر خاطی
خطا کننده، خطاکار، گناهکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طایی
تصویر طایی
از قبیلۀ طی، برای مثال نماند حاتم طایی ولیک تا به ابد / بماند نام بلندش به نیکویی مشهور (سعدی - ۱۰۸)
فرهنگ فارسی عمید
پرنده ای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که می تواند بعضی اصوات را تقلید کند، برای مثال در پس آینه طوطی صفتم داشته اند / آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم (حافظ - ۷۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاری
تصویر طاری
ویژگی چیزی که به طور ناگهانی عارض شده است، جاری، مسافر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاقی
تصویر طاقی
نوعی کلاه دراز شبیه کلاه درویشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاطی
تصویر شاطی
کنار ساحل، کنارۀ رود یا دریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاغی
تصویر طاغی
سرکش، طغیان کننده، گردنکش
فرهنگ فارسی عمید
خاطی ٔ، کسی که به ارادۀ خود خطا کند و مخطی کسی که ارادۀ صواب کند و بی قصد خطا از او ظاهر گردد، (غیاث اللغات)، گناهکار، (مهذب الاسماء)، آنکه بعمد ناراست خواهد، (اقرب الموارد) (تاج العروس)، خطاکننده، مقابل مصیب:
گر خطا گوید ورا خاطی مگو،
مولوی (مثنوی)،
ج، خطاءه، خاطئون، خاطئین: انا کنا خاطئین، (قرآن 97/12)، لایأکله الا الخاطئون، (37/69)، سهم خاطی، تیر که به نشانه نرسد، ج، خواطی، مثل: ’مع الخواطی ٔ سهم صائب’، یعنی از شخص خطاکننده صواب سرمیزند، (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَطْ طا)
عمل خطاط. نویسندگی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شاطی
تصویر شاطی
کناره رود یا دریا، ساحل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاحی
تصویر طاحی
گسترده، بالا بر آمده، گروه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطاطی
تصویر خطاطی
عمل و شغل خطاط خوشنویس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطی
تصویر قاطی
مخلوط، در آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
به جای فاطمه استعمال شود یا این حرف ها برای فاطی تنبان نمی شود. این سخن قانع کننده نیست بدرد من نمی خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاطی
تصویر غاطی
تاریک، پر، مملو
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که به اراده خود خطا کند و مخطی کسی که اداره صواب کند و بی قصد خطا از او ظاهر گردد
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست سبز رنگ که دارای منقار خمیده میباشد، بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاطی
تصویر عاطی
گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
آینده، نا گاه در آینده، نا گاه روی داده عارض، گذرنده غیر مقیم مقابل متوطن
فرهنگ لغت هوشیار
سرکش ستمکار نافرمان سرتاب آن که از حد طاعت و ادب درگذشته باشد، نافرمان طغیان کننده سرکش، ستمکار ظالم، جمع طغات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاقی
تصویر طاقی
پارسی است تاغی تاکی گونه ای کلاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاوی
تصویر طاوی
گرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاهی
تصویر طاهی
کبابی بریان پز، گوشت پز خوالیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طائی
تصویر طائی
منسوب به طی از مردم افراد قبیله طی: حاتم طائی
فرهنگ لغت هوشیار
مرده ماهی که روی آب آید، آبسوار آنچه بر آب نشیند رو در روی درد که ته نشین شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاطی
تصویر خاطی
خطاکننده، خطاکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طوطی
تصویر طوطی
پرنده ای از راسته طوطیان، دارای پرهای سبز و زرد و قرمز و زبان گوشتی و منقار خمیده و قوی که می تواند اصوات را تقلید کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاقی
تصویر طاقی
طاق بودن، مفرد بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاقی
تصویر طاقی
((اِ. ص نسب.))
نوعی کلاه که به صورت طاق است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاغی
تصویر طاغی
نافرمان، سرکش، ستمکار، ظالم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاری
تصویر طاری
آینده، ناگاه در آینده، ناگاه روی داده، عارض، گذرنده غیر مقیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطاطی
تصویر خطاطی
خوشنویسی
فرهنگ واژه فارسی سره
خوش نویسی
دیکشنری اردو به فارسی