- ضیف
- میهمان
معنی ضیف - جستجوی لغت در جدول جو
- ضیف ((ضَ یْ))
- مهمان، جمع اضیاف، ضیوف
- ضیف
- مهمان، آنکه به خانۀ کس دیگر می رود و در آنجا از او پذیرایی می کنند، آنکه در هتل، مهمان خانه، مسافرخانه و مانند آن اقامت دارد، آنکه موقتاً و یا بدون دریافت و پرداخت پول به کاری می پردازد مثلاً دانشجوی مهمان، بازیگر مهمان، استاد مهمان، در ورزش ویژگی تیمی که در خانۀ تیم حریف بازی می کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
میهمان شدن، گراییدن
محل ضیافت، جای پذیرایی مهمان
لاغر تکیده: مرد، سست نازک
میزبان
پلید، نجس، چرکین
مهماندار
افسوس
بیناب
نزار، لاغر، ناتوان
سستی، ناتوانی
چریدن چرا زمین پر آب و علف خاک پر نعمت
دیوار بند، پایه پایه نردبان، سیم نبهره ناسره قلب (زر و سیم پول)
خس و خار و خلاشه
جمع جیفه، مردارها جمع جیفه مردارها
دریغ، افسوس جور و ستم کردن بر کسی جور و ستم کردن بر کسی
کلمه ایست که کراهت از بوی بد را رساند
شمشیر زدن
شمشیر
ساحل دریا، ساحل رود
ساحل دریا، ساحل رود
سست، ناتوان، فقیر، من، بنده
ضعیف شمردن (دانستن): سست و ناتوان دانستن کسی را
ضعیف شمردن (دانستن): سست و ناتوان دانستن کسی را
سست شدن، ناتوان شدن، سستی، ناتوانی
ضعف اعصاب: وضع غیر عادی اعصاب که سبب خستگی و فرسودگی و بی حالی و تحریک پذیری می شود، بیماری عصبی، نوراستنی
ضعف تالیف: در علوم ادبی پس و پیش بودن و تلفیق کلمات برخلاف دستور زبان
ضعف اعصاب: وضع غیر عادی اعصاب که سبب خستگی و فرسودگی و بی حالی و تحریک پذیری می شود، بیماری عصبی، نوراستنی
ضعف تالیف: در علوم ادبی پس و پیش بودن و تلفیق کلمات برخلاف دستور زبان
دو چندان، دو برابر، دو برابر چیزی یا بیشتر
زر و سیم ناسره غش دار، پول قلب
گناه، بی ادبی، ناکسی
گناه، بی ادبی، ناکسی
وسیله ای با شکل و اندازه های مختلف از جنس چرم، پارچه، پلاستیک و مانند آن برای حمل اشیای گوناگون
در هنگام تاسف و افسوس بر از دست دادن چیزی گفته می شود، موجب پشیمانی
ستم کردن، ظلم کردن، ظلم، جور، ستم
ستم کردن، ظلم کردن، ظلم، جور، ستم
زمین پرآب و علف، زمین پرنعمت و پرکشت و زرع، زمین نزدیک به آب
نوار هفت رنگی که نور پس از گذشتن از منشور تشکیل می دهد، مجموعه چیزهایی که خصوصیات مشترکی داشته باشند
خیال، توهم
خیال، توهم
ناتوان، سست
سستی، ناتوانی، خلاف قوت
کدوی سفید درخت انجیر
صفت) کامل تمام