- ضیاء
- روشن شدن، تاو تاب که از شید (نور) نیرومند تر است فروغ تابش درخشندگی نور روشنایی
معنی ضیاء - جستجوی لغت در جدول جو
- ضیاء
- نور، روشنایی
![تصویری از ضیاء](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/2/1/1/mon-0021104.jpg)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به نیکوکاری تظاهر کردن خود را پاکدامن جلوه دادن، دورویی نفاق، (تصوف) ترک اخلاص است در عمل باآنکه غیر خدا را لحاظ کند (کشاف 606: 1)
شرمساری خجلت. توضیح انحصار نفس است در وقت استشمار از ارتکاب قبیح به جهت احتراز استحقاق ندمت
![تصویری از ضیاع](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/6/6/amd-0036692.jpg)
زمین زراعتی و آب و درخت موجود در آن، زمین غله خیز، نابودی، ضیعت
ضیاع و عقار: زمین های کشاورزی و اموال خانه
ضیاع و عقار: زمین های کشاورزی و اموال خانه
خار تاتاری از گیاهان، زن بی پستانه زنی که دشتان نگردد و به مردان ماند خار تاتاری که گونه ای خار شتر است
سختی گزند نهان شدن، درختان انبوه، زمین نشیب نهان شدن پنهان گشتن، گزند آسیب، سختی بد حالی بد بختی تنگدستی مقابل سرا، رنجوری، قحط
زریون پیچ از گیاهان گیاهی است زینتی جزو تیره آلاله. گل آن دارای 4 کاسبرگ و ساقه اش پیچنده است شقایق پیچ
![تصویری از حیاء](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/1/2/9/mon-0012907.jpg)
((حَ))
فرهنگ فارسی معین
شرمساری، خجلت
حیاء را خوردن و آبرو را قی کردن: کنایه از بسیار گستاخ و وقیح و بی حیا بودن
حیاء را خوردن و آبرو را قی کردن: کنایه از بسیار گستاخ و وقیح و بی حیا بودن