جدول جو
جدول جو

معنی ضواجع - جستجوی لغت در جدول جو

ضواجع(ضَ جِ)
جمع واژۀ ضاجع. پشته ها. هضاب. (منتهی الارب). رجوع به ضاجع شود
لغت نامه دهخدا
ضواجع(ضَ جِ)
جایگاهی است در گفتۀ نابغۀ ذبیانی. (معجم البلدان)
هفت اورنگ کهین. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ضَ ءِ)
شتران لاغراندام کم گوشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ لِ)
جمع واژۀ ضالع. رجوع به ضالع شود
لغت نامه دهخدا
(سَ جِ)
جمع واژۀ ساجعه. رجوع به ساجعه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ جِ)
جمع واژۀ راجع. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به راجع شود
لغت نامه دهخدا
(نَ جِ)
جمع واژۀ ناجعه. رجوع به ناجعه شود
لغت نامه دهخدا
(ضُ)
بانگ چوکک. (منتهی الارب). بانگ کوک نر. (مهذب الاسماء). بانگ مرغ ضوع. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(ضَوْ وا)
روباه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
جای خم وادی. ج، ضواجع، گول. (منتهی الارب). نادان. (منتخب اللغات) ، ستارۀ مایل بغروب. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) ، مرد بر پهلو خوابیده، کاهل بسیار خسبنده و ملازم خانه و مقیم در آن بجهت عجز یا بزرگی. (منتهی الارب). ج، ضواجع
لغت نامه دهخدا
(جِ)
رودباری است در پائین حرۀ بنی سلیم. (منتهی الارب) (معجم البلدان) ، موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سواجع
تصویر سواجع
جمع ساجعه، کبوتران بانگدار
فرهنگ لغت هوشیار
بر پهلو خفته: مرد، پر خواب خسبنده، گول، ستاره فرو رو، بخور بخواب: ستور، تنبل، گراینده، دهانه رود مرد بر پهلو خوابیده، کاهل بسیار خسبنده ملازم خانه به جهت عجز یا بزرگی، جمع ضواجع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضاجع
تصویر ضاجع
((جِ))
مرد بر پهلو خوابیده، کاهل بسیار خسبنده، جمع ضواجع
فرهنگ فارسی معین