هائل. ترسناک. (غیاث). بسیار ترس آور. خوفناک. هولناک. سهمگین. سهمناک. پر بیم و ترس. مخوف. هول مهول، تأکید است. (منتهی الارب) : سیل مرگ از فراز قصد تو کرد تیز برخیز از این مهول مسیل. ناصرخسرو. آن بیابان که گرد این طرف است دیولاخی مهول و بی علف است. نظامی (هفت پیکر). این حالت کآلت قبول است در دیدۀ غافلان مهول است. نظامی (الحاقی). هرکجا حرب مهولی آمدی غوثشان کراری احمد بدی. مولوی. شاه موصل دید پیکار مهول پس فرستاد از درون پیشش رسول. مولوی. خود یکی بوطالب آن عم رسول می نمودش شنعت عربان مهول. مولوی
هائل. ترسناک. (غیاث). بسیار ترس آور. خوفناک. هولناک. سهمگین. سهمناک. پر بیم و ترس. مخوف. هول مهول، تأکید است. (منتهی الارب) : سیل مرگ از فراز قصد تو کرد تیز برخیز از این مهول مسیل. ناصرخسرو. آن بیابان که گرد این طرف است دیولاخی مهول و بی علف است. نظامی (هفت پیکر). این حالت کآلت قبول است در دیدۀ غافلان مهول است. نظامی (الحاقی). هرکجا حرب مهولی آمدی غوثشان کراری احمد بدی. مولوی. شاه موصل دید پیکار مهول پس فرستاد از درون پیشش رسول. مولوی. خود یکی بوطالب آن عم رسول می نمودش شنعت عربان مهول. مولوی
جمع واژۀ کهل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : انبیااند بدانگاه که پیران وکهولند حکمااند از آن وقت که اطفال و صغارند. ناصرخسرو. و شیوخ و کهول از سرمستی دست بسته شده. (جهانگشای جوینی). و رجوع به کهل شود
جَمعِ واژۀ کهل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : انبیااند بدانگاه که پیران وکهولند حکمااند از آن وقت که اطفال و صغارند. ناصرخسرو. و شیوخ و کهول از سرمستی دست بسته شده. (جهانگشای جوینی). و رجوع به کَهْل شود
باهول تر. ترسناک. یقال: ما اهول، چه هولناک است. (ناظم الاطباء). هول تر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). گویند: اهول من الحریق. اهول من السیل. و رجوع به مجمعالامثال میدانی شود، در اصطلاح، عبارت از دانشمندان یونانی. - کتب اوائل، کتب پیشینیان از دانشمند یونانی: ولیکن اوستادان مجرب چنین گفتند در کتب اوائل که عاشق طعم وصل آنگاه داند که عاجز گردد از هجران عاجل. منوچهری. ، قدما. پیشینیان: یونان که بود مادر یونس ز بطن حوت یادی نکرد و کرد ز عصمت جهان بخود تا تازه کرد یاد اوایل بدین خویش تا زنده کرد مذهب یونانیان بخود. دقیقی. قصۀ لیلی مخوان و غصۀ مجنون عشق تو منسوخ کرد ذکر اوایل. سعدی. - علم اوائل، علمی است که بدان اوائل وقایع و حوادث بحسب مواطن و نسب شناخته میشود و موضوع این علم و غایت آن ظاهر است و این علم از فروع علم تواریخ و محاضرات است ولی در کتب موضوعات ذکری از آن نرفته است و بعض متأخرین مباحث اواخر را به آن ملحق ساخته اند. در این باره کتابهای بسیاری تألیف گردیده است از آنجمله است، کتاب الاوائل از ابن هلال حسن عبداﷲ العسکری متوفی به سال 395 هجری قمری و این نخستین کتابی است که در این زمینه تألیف شده است. و آنرا ملخصی است بنام الوسائل از جلال الدین سیوطی و دیگر کتاب اقامه الدلائل ابن حجر و دیگر محاسن الوسائل از شبلی و محاضره الاوائل از علی دده و دیگر ازهار الجمال از ابن دوقه. (از کشف الظنون)
باهول تر. ترسناک. یقال: ما اهول، چه هولناک است. (ناظم الاطباء). هول تر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). گویند: اهول من الحریق. اهول من السیل. و رجوع به مجمعالامثال میدانی شود، در اصطلاح، عبارت از دانشمندان یونانی. - کتب اوائل، کتب پیشینیان از دانشمند یونانی: ولیکن اوستادان مجرب چنین گفتند در کتب اوائل که عاشق طعم وصل آنگاه داند که عاجز گردد از هجران عاجل. منوچهری. ، قدما. پیشینیان: یونان که بود مادر یونس ز بطن حوت یادی نکرد و کرد ز عصمت جهان بخود تا تازه کرد یاد اوایل بدین خویش تا زنده کرد مذهب یونانیان بخود. دقیقی. قصۀ لیلی مخوان و غصۀ مجنون عشق تو منسوخ کرد ذکر اوایل. سعدی. - علم اوائل، علمی است که بدان اوائل وقایع و حوادث بحسب مواطن و نسب شناخته میشود و موضوع این علم و غایت آن ظاهر است و این علم از فروع علم تواریخ و محاضرات است ولی در کتب موضوعات ذکری از آن نرفته است و بعض متأخرین مباحث اواخر را به آن ملحق ساخته اند. در این باره کتابهای بسیاری تألیف گردیده است از آنجمله است، کتاب الاوائل از ابن هلال حسن عبداﷲ العسکری متوفی به سال 395 هجری قمری و این نخستین کتابی است که در این زمینه تألیف شده است. و آنرا ملخصی است بنام الوسائل از جلال الدین سیوطی و دیگر کتاب اقامه الدلائل ابن حجر و دیگر محاسن الوسائل از شبلی و محاضره الاوائل از علی دده و دیگر ازهار الجمال از ابن دوقه. (از کشف الظنون)
کهل گردیدن، و کاهل اسم فاعل است از آن، و یا ثلاثی مجرد آن، فعل مرده ای است. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). صاحب منتهی الارب در ذیل اکتهال آرد: کهل گردیدن و دومو شدن، و هکذا قالوا و لایقال کهل من المجرد
کهل گردیدن، و کاهل اسم فاعل است از آن، و یا ثلاثی مجرد آن، فعل مرده ای است. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). صاحب منتهی الارب در ذیل اکتهال آرد: کهل گردیدن و دومو شدن، و هکذا قالوا و لایقال کهل من المجرد
مشغول شدن. (زوزنی) (دهار) ، مشغول کردن. (زوزنی) ، فراموشی. فراموش کردن. (منتهی الارب). غافل شدن. (منتهی الارب). و رجوع به کلمه ’نسیان’. در کشاف اصطلاحات الفنون شود: از غلط ایمن شوند و از ذهول بانگ مه غالب شود بر بانگ غول. مولوی. ، بی پروائی از. غفلت از. ترک چیزی یا کسی به عمد یا بعلت شغلی که ترا در پیش است. یا آن سلو و خرسندی نفس است و بی غمی از دوستی و الف. قوله تعالی: یوم ترونها تذهل کل مرضعه عما ارضعت. (قرآن 22 / 2) ، شغلی که مورث حزنی یا نسیانی شود
مشغول شدن. (زوزنی) (دهار) ، مشغول کردن. (زوزنی) ، فراموشی. فراموش کردن. (منتهی الارب). غافل شدن. (منتهی الارب). و رجوع به کلمه ’نسیان’. در کشاف اصطلاحات الفنون شود: از غلط ایمن شوند و از ذهول بانگ مه غالب شود بر بانگ غول. مولوی. ، بی پروائی از. غفلت از. ترک چیزی یا کسی به عمد یا بعلت شغلی که ترا در پیش است. یا آن سلو و خرسندی نفس است و بی غمی از دوستی و الف. قوله تعالی: یوم ترونها تذهل کل مرضعه عما ارضعت. (قرآن 22 / 2) ، شغلی که مورث حزنی یا نسیانی شود
چشم زخم رسانیدن خواستن بر مال کسی، ترسانیدن شتر را بدانچه خود را در صورت گرگ نمائی به وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به شگفت آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، هائل شدن مرد. (از اقرب الموارد). رجوع به هائل شود
چشم زخم رسانیدن خواستن بر مال کسی، ترسانیدن شتر را بدانچه خود را در صورت گرگ نمائی به وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به شگفت آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، هائل شدن مرد. (از اقرب الموارد). رجوع به هائل شود