کم کردن و نقصان کردن در حق کسی. (منتهی الارب) ، جور کردن در حکم. (منتخب اللغات). جور و ستم کردن بر کسی در حکم. (منتهی الارب) ، خائیدن خرما را. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). خائیدن. (تاج المصادر)
کم کردن و نقصان کردن در حق کسی. (منتهی الارب) ، جور کردن در حکم. (منتخب اللغات). جور و ستم کردن بر کسی در حکم. (منتهی الارب) ، خائیدن خرما را. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). خائیدن. (تاج المصادر)
جامۀ پشمی سرخ مانند مرغزی و گاهی ابریشم راهم در آن خلط کنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). و گویند آن خود ابریشم است و گویند جامه ای است سپید آمیخته با حریر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی است از جامۀ پشمین چون مرغزی و گاه باحریر مخلوط است. (از معجم البلدان) (منتهی الارب)
جامۀ پشمی سرخ مانند مرغزی و گاهی ابریشم راهم در آن خلط کنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). و گویند آن خود ابریشم است و گویند جامه ای است سپید آمیخته با حریر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی است از جامۀ پشمین چون مرغزی و گاه باحریر مخلوط است. (از معجم البلدان) (منتهی الارب)
رهزان. جنبیدن و حرکت کردن آنکه با زنی آرمیده است از روی نشاط و خوش آیندی. (از ناظم الاطباء). جنبیدن. (دهار). جنبیدن در مجامعت. (تاج المصادر بیهقی) حرکت و جنبش. (ناظم الاطباء). جنبش برای رفت و آمد و آن از رهس مبدل است. (از اقرب الموارد). رجوع به رهس شود
رهزان. جنبیدن و حرکت کردن آنکه با زنی آرمیده است از روی نشاط و خوش آیندی. (از ناظم الاطباء). جنبیدن. (دهار). جنبیدن در مجامعت. (تاج المصادر بیهقی) حرکت و جنبش. (ناظم الاطباء). جنبش برای رفت و آمد و آن از رهس مبدل است. (از اقرب الموارد). رجوع به رهس شود
قبیله ای است و از آن قبیله است حجاج بهزی بن علاط و ضمره بهزی بن ثعلبه که صحابی بوده اند. (از منتهی الارب). قبیله ای است. (آنندراج). قبیله ای از عرب. (ناظم الاطباء)
قبیله ای است و از آن قبیله است حجاج بهزی بن علاط و ضمره بهزی بن ثعلبه که صحابی بوده اند. (از منتهی الارب). قبیله ای است. (آنندراج). قبیله ای از عرب. (ناظم الاطباء)
شیر گردآمده. هر چیز که اندک اندک و یکی بعد دیگری فراهم آمده باشد. (منتهی الارب) ، آب اندک. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). آب اندک در جوی. (مهذب الاسماء)
شیر گردآمده. هر چیز که اندک اندک و یکی بعد دیگری فراهم آمده باشد. (منتهی الارب) ، آب اندک. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). آب اندک در جوی. (مهذب الاسماء)
اندک اندک فراهم آمدن چیزی. (منتهی الارب) ، اندک و تنک گشتن شراب و نوشیدنی. (تاج المصادر) (منتهی الارب) ، بازگشتن بسوی اصل، بازگشتن بسوی کسی نه به وجه مقاتله و مغالبه، یا عام است. (منتهی الارب). بازگردیدن. (تاج المصادر). بازگردیدن بسوی کسی نه به وجه مقاتله و مغالبه. (منتخب اللغات) ، کم کردن و باطل ساختن حق کسی را. (منتهی الارب) ، اندک اندک دادن. (منتهی الارب) (تاج المصادر) (زوزنی) ، برداشتن و منسوب کردن خبر را بکسی. (منتهی الارب)
اندک اندک فراهم آمدن چیزی. (منتهی الارب) ، اندک و تنک گشتن شراب و نوشیدنی. (تاج المصادر) (منتهی الارب) ، بازگشتن بسوی اصل، بازگشتن بسوی کسی نه به وجه مقاتله و مغالبه، یا عام است. (منتهی الارب). بازگردیدن. (تاج المصادر). بازگردیدن بسوی کسی نه به وجه مقاتله و مغالبه. (منتخب اللغات) ، کم کردن و باطل ساختن حق کسی را. (منتهی الارب) ، اندک اندک دادن. (منتهی الارب) (تاج المصادر) (زوزنی) ، برداشتن و منسوب کردن خبر را بکسی. (منتهی الارب)