جدول جو
جدول جو

معنی ضمعج - جستجوی لغت در جدول جو

ضمعج
(ضَ عَ)
زن فربه تمام بدن پرگوشت. (منتهی الارب). زنی تمام خلق. (مهذب الاسماء). زن درشت پست بالا، شتر فربه تمام بدن پرگوشت. (منتهی الارب). ماده اشتر بزرگ. (مهذب الاسماء). ناقۀ بزرگ. (فهرست مخزن الادویه). اشتر جوان. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ خَبْ بُ)
پیچیدن و دوتاه شدن و شتاب رفتن، یقال: تمعج السیل اذا سرع فی جریه. و تمعجت الحیه اذا تقلب فی سیرها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیچیدن و دو تاه شدن سیل و مار در رفتن و گفته اند که این مقلوب تعمج است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ضَ عِ)
جمع واژۀ ضمعج. رجوع به ضمعج شود
لغت نامه دهخدا
(سَ عَ)
شیر شیرین بسیارروغن. (آنندراج). شیر شیرین بسیار چرب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ضَ مَ)
آفتی است که بمردم رسد. (منتهی الارب). علتی است. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
جانورکی است گزندۀ بدبوی. (منتهی الارب). جانوری است گنده بوی. (منتخب اللغات). اسم کرمی است که بهندی کهثمل نامند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(حَتَ)
برانگیخته و تیز شدن شهوت غیرطبیعی. (منتهی الارب). هیجان علت غیرطبیعی. (منتخب اللغات) ، دوسیدن بزمین. (منتهی الارب). چسبیدن بزمین
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نیک آلودن بدن را به بوی خوش و تر کردن از آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نُ / نِ / نَ یِ دَ)
به معنی معی یعنی با من به لغت قضاعه و گویند خرج معج، بیرون آمد با من. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ عِج ج)
یوم معج، روز گردناک. (منتهی الارب). روز با گرد و خاک. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
میل را در سرمه دان جنبانیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به سهولت و آسانی گذشتن و گویند مریمعج. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به شتاب رفتن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). معج السیل معجاً، سیل به شتاب جاری شد. (از اقرب الموارد) ، به سرزدن بچه پستان مادر را و دامن در گرداگرد آن گشادن تا قادر شود به شیر مکیدن، کارزار کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شمشیر زدن، جنبان شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به هر سو گشتن و این از نشاط باشد. (از اقرب الموارد) ، جماع کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سمعج
تصویر سمعج
شیر چرب شیرین
فرهنگ لغت هوشیار