جدول جو
جدول جو

معنی ضمخام - جستجوی لغت در جدول جو

ضمخام
(ضَ)
نام مردی که یزید بن معاویه برای رهانیدن و آزاد ساختن ابن مفرغ بسیستان فرستاد. (تاریخ سیستان حاشیۀ ص 98)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضخام
تصویر ضخام
کلان، بزرگ، ستبر، فربه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضمام
تصویر ضمام
آنچه با آن چیزی را به چیز دیگر ضمیمه کنند، آنچه دو یا چند چیز را به یکدیگر پیوند دهد
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
ابن حارث. از صحابیان بوده است. (یادداشت بخط مؤلف). صحابی در اصطلاح علم حدیث به مسلمانی اطلاق می شود که پیامبر اکرم (ص) را دیده، به او ایمان آورده و تا پایان عمر بر آن ایمان باقی مانده است. صحابه در انتقال روایات نبوی، فتوحات اسلامی و تثبیت آموزه های دینی نقش بنیادین داشته اند. آنان از نزدیک ترین یاران پیامبر به شمار می آیند.
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
آنکه فراهم آورد و احاطه کند هر چیز را. (منتهی الارب). چیزی که بر چیز دیگر مشتمل باشد. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(ضِ / ضُ)
آنچه بدان فراهم آورند چیزی را. (منتهی الارب). چیزی که بدان چیزها را بهم فراهم کنند چون رشته و جز آن. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
ضم ّ. بلای سخت (قال کأنه تصحیف، و الصواب بالصاد المهمله). (منتهی الارب)
آلت فراهم آوردن چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
ابن اسماعیل المصری، ابواسماعیل. تابعی است. (عیون الاخبار ج 3 ص 304). اصطلاح تابعی در تاریخ اسلام به فردی گفته می شود که حلقه ارتباطی میان صحابه و مسلمانان قرون بعدی است. آنان با اخلاق، علم و زهد خود، جایگاه خاصی در جامعه اسلامی پیدا کردند و آموزه های پیامبر را با دقت از صحابه اخذ و به نسل های بعد منتقل نمودند. این مفهوم در علم رجال و حدیث نقش تعیین کننده ای دارد.
ابن ثعلبه. وافد سعد بن بکر. (امتاع الاسماع ص 495)
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
جمع واژۀ ضخم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضُ)
کلان و فربه هرچه باشد. (منتهی الارب). بزرگ. (مهذب الاسماء). بزرگ جثه. زفت. قوی. بزرگ از هرچیزی. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضمام
تصویر ضمام
گیره گیره کاغذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضخام
تصویر ضخام
بزرگ، فربه کلفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضخام
تصویر ضخام
((ضُ))
فربه، بزرگ جثه
فرهنگ فارسی معین