جدول جو
جدول جو

معنی ضلاعت - جستجوی لغت در جدول جو

ضلاعت(حُ)
توانا و سخت اضلاع شدن. (منتهی الارب). قوی بازو و قوی پهلو شدن. (منتخب اللغات). قوت و سختی استخوانهای پهلو و بازو. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خلاعت
تصویر خلاعت
پیرو هواوهوس بودن، بی سامانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضلالت
تصویر ضلالت
گمراه شدن، گمراهی
اشتباه، خطا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضراعت
تصویر ضراعت
تضرع کردن، زاری کردن، فروتنی کردن، سست و ناتوان گردیدن، خواری و زاری
فرهنگ فارسی عمید
(دَ عَ)
بیمزگی مایل به شیرینی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(ثُ)
فروتنی نمودن، خواری نمودن. (تاج المصادر). خوار و حقیر گردیدن. (منتهی الارب). بزاری خواستن. زاری کردن. خواری و زاری نمودن. زاریدن، سست و ناتوان گردیدن. (منتهی الارب). ضعیف شدن. (زوزنی) ، رام شدن. (منتهی الارب). استکانت. تضرع. عجز. (غیاث). ابتهال: حق طاعت و ضراعت او به تیسیر امل و تقریر عمل به ادا رسانید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 337). پیران و سالخوردگان بر سبیل ضراعت پیش خان آیند و دعا گویند. (جهانگشای جوینی).
آن امیران در شفاعت آمدند
وآن مریدان در ضراعت آمدند.
مولوی
لغت نامه دهخدا
افسار گسیختن افسار بر گرفتن، خودکامی خویشتن کامی، نا بسامانی پریشانی. پیرو هوا و هوس بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضلالت
تصویر ضلالت
گمراه شدن، گمراهی بغی. گمراه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضلاعه
تصویر ضلاعه
پهلو یابی پهلو دار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضراعت
تصویر ضراعت
زاری کردن، فروتنی نمودن، ناتوان گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاعت
تصویر خلاعت
((خَ عَ))
افسار گسیختن، افسار برگرفتن، خودکامی، خویشتن کامی، نابسامانی، پریشانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضلالت
تصویر ضلالت
((ضَ لَ))
گمراه شدن، گمراهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضراعت
تصویر ضراعت
((ضَ عَ))
خواری، زاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلاعت
تصویر کلاعت
((کِ عَ))
حفظ، نگهبانی، حمایت
فرهنگ فارسی معین
پریشانی، نابسامانی، نافرمانی، خودرایی، خودسری، خودکامی، خویشتن کامی، نافرمانی، افسارگسیختگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
انحراف، بغی، گمراهی، گمشدگی
متضاد: صلاح، هدایت
فرهنگ واژه مترادف متضاد