جدول جو
جدول جو

معنی ضفرطه - جستجوی لغت در جدول جو

ضفرطه
(حَ)
کلان و ستبر شدن شکم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضرطه
تصویر ضرطه
باد صداداری که از مقعد خارج می شود، گوز، ضراط
فرهنگ فارسی عمید
(ثَ)
بستن و محکم گردانیدن کسی یا چیزی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَفْ فا طَ)
شتر بارکش، گروه بزرگ از همراهان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
سست رأی و ضعیف عقل شدن، و منه حدیث عمر: اللهم انی اعوذ بک من الضفاطه. (منتهی الارب) ، چنگ زدن. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(فُ طَ)
پیشی وبرآمدگی، اسم است خروج و تقدم را. (منتهی الارب). خروج و تقدم. (اقرب الموارد) : فلان ذوفرطهفی البلاد، أی صاحب اسفار کثیره. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ طَ)
یک بار برآمدن از حد و درگذشتن از آن. (منتهی الارب). یک بار بیرون آمدن و تقدم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ضِ طَ)
ضراط. تیز. گوز. حبقه. صوت اسفل آدمی
لغت نامه دهخدا
(ضَطَ)
سستی عقل. ج، ضفطات. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ فِ رَ)
ریگ تودۀ کلان یا ریگ که بعض آن بر بعض نشسته باشد. (منتهی الارب). ریگ برکوفته. (مهذب الاسماء). ج، ضفر، جانورکی است که شتر را رنجاند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضِرِ)
جمل ٌ ضفرط، شتر کلان شکم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مفرطه
تصویر مفرطه
مونث مفرط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرطه
تصویر ضرطه
باد صدادار، تیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرطه
تصویر فرطه
لغزش در خشم، پیشی جستن پیشدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرطه
تصویر ضرطه
((ضَ طِ))
گوز، تیز
فرهنگ فارسی معین