جدول جو
جدول جو

معنی ضرطه

ضرطه
باد صداداری که از مقعد خارج می شود، گوز، ضراط
تصویری از ضرطه
تصویر ضرطه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ضرطه

شرطه

شرطه
گرو سامه، جلویز روانبودی زندان وبندبسته تنم اگرنه زلفک مشکین اوبدی جلویز (طاهرفضل) پاسبان پاسدار، پیشمرگ، شهربانی درست آن شرته است ازشرتا هندی ک پارسی ک بادیار باد موافق
فرهنگ لغت هوشیار

ورطه

ورطه
گرداب، منجلاب، جای خطرناک، محل هلاک، هر امری که نجات از آن دشوار باشد
ورطه
فرهنگ فارسی عمید

شرطه

شرطه
نگهبان و پاسبان شهر، افسر شهربانی، نگهبان برگزیدۀ حاکم
بادی که برای کشتی رانی مساعد باشد و کشتی را به مقصد برساند، باد موافق
شرطه
فرهنگ فارسی عمید

ضغطه

ضغطه
ضغط، فشردن، فشار دادن، در هم فشردن، کوفتن، تنگ کردن، تنگ گرفتن بر کسی
ضغطه
فرهنگ فارسی عمید