شرطه شرطه گرو سامه، جلویز روانبودی زندان وبندبسته تنم اگرنه زلفک مشکین اوبدی جلویز (طاهرفضل) پاسبان پاسدار، پیشمرگ، شهربانی درست آن شرته است ازشرتا هندی ک پارسی ک بادیار باد موافق فرهنگ لغت هوشیار
شرطه شرطه نگهبان و پاسبان شهر، افسر شهربانی، نگهبان برگزیدۀ حاکمبادی که برای کشتی رانی مساعد باشد و کشتی را به مقصد برساند، باد موافق فرهنگ فارسی عمید